چکیده
معماری گذشته ایران ماننده دیگر هنر ها و دانش ها، بهترین خود در مکان و زمان خود بوده که بسیاری از ویژگی های آن در شهر سازی و معماری امروزه ما دیگر نقشی ندارد. در مقاله حاضر با بررسی ویژگی معماری گذشته ایران، سعی می شود دلیل فقدان رنگ تعلق را در معماری امروزه جامعه کشورمان را بررسی شود. برای این منظور نمونه هایی از خانه های سنتی دارای سکنه شهر شیراز به صورت میدانی بررسی می شود و نظرات ساکنین آنها با استفاده از پرسش نامه هایی که حول حس تعلق طراحی شده اند جمع آوردی شده و با استفاده از نرم افزار (SPSS) مورد تحلیل قرار گرفت. بررسی های انجام شده نمایانگر این بود که خانه های گذشته ما در کالبد و عناصر کالبدی، در دو خصلت فرم و اندازه که در عناصر مختلفی مانند حیاط، ایوان، سردر، نورگیر و فرم در و پنجره وجود دارند و نیز در عناصر تزئینات که در عناصری مانند تزئینات حیاط ها، نماها و فضاهای داخلی نمود زیادی دارند. در نهایت نتیجه بدست آمده حاکی از این است که اگر در مساکن جدید از خانه های سنتی الگو برداری مناسب صورت گیرد، میتوان حس تعلق را در ساکنین این خانه ها افزود.
- مقدمه
تعلــق مکانــی بــه رابطه شــناختی با یــک محیط یا یــک فضایخاص اطلاق میشود و در واقع دلبستگی به مکان رابطه نمادینایجــاد شــده توســط افــراد بــه مــکان اســت کــه معانــی احساســی،عاطفــی و فرهنگی مشــترکی به یــک فضای خــاص میدهد (Altman & Low، 1992). در بســیاری از ادبیــات مرتبــط بــا مــکان،مفهــوم مــکان اغلــب بــر حس تعلــق یا وابســتگی احساســی به یكمــکان تا کیــد دارد (Knox & Pinch ، 2000). رلــف _ جغرافــی دانپدیــدار شــناس _ در تعریــف مــکان تا کیــد میکنــد کــه مکانهــا بــرخــلاف فضــا انتزاعــی نبــوده، بلکــه مفاهیمــی هســتند که بــه طورمســتقیم از جهــان تجربــه میشــوند؛ بنابرایــن مکانهــا سرشــار ازمعانــی، چیزهــای واقعــی و فعالیتهای جــاری در آنها هســتند. در واقــع از تعریــف رلــف ایــن گونــه میتــوان نتیجــه گرفــت که یکمــکان واقعــی فضایی اســت کــه تحت الشــعاع معانی آن قــرار دارد (پاکزار، 1390). رلــف هشــدار میدهــد کــه انــکار جنبههــایمعنایی از مکان یا به عبارتی دیگر حذف معنا از مکان و تقلیل آنبه فضا اســت که بیمکانی را بــه وجود خواهد آورد (همان، 185). جهانــی کــه به ایــن ترتیب به فردیت منــزوی و به روزمرگی ســپردهشــده اســت موضوعات جدیدی را در برابر انســان قرار میدهد کهقابل تأ مل و تفکر هســتند. ازجمله این موضوعات احساس تعلقفــرد بــه مکان زندگی اســت کــه از موضوعــات مورد بحــث در علوممختلف از جمله معماری است. یک معمار وظیفه دارد مکان را بهصورت تمام و کمال در ذات خود آشکار کند. در واقع در بنا استکه مکان به مخاطب خود اهدا میشــود. هنر معماری با ســاختن خلاقانه مــکان وظیفــه دارد کــه خصوصیــات محیــط را گــردآوریکرده و در مکان نشــان دهد (صافیان ، 1390). البته درجهتتحقــق این آرمــان درطول تاریخ، زمانی بســیار موفق و زمانی نا کارآمد بوده اســت. چه بســا، زمانی معماری ســنتی اسلامی- ایرانی،درایــن زمینــه حرفهای زیادی برای گفتن داشــت؛ ولــی امروزه باگــذر در خیابانها و کوچههای شــهر هویــت اصیل خود را فراموششــده میبیند (همان، 94). امروزه انســانها در خانههایی زندگیمیکنند که بیتوجهی به انسان و نیازهای او در طراحی و ساختآنها، مشکلاتی از قبیل کاهش احساس تعلق و آرامش را به همراهداشته است (شمس، 1398). این مباحث سوالاتی را در ذهن شکل می دهد از جمله که:
- چه عواملی در ایجاد حس تعلق کالبدی به مکان موثر هستند؟
- در نســبت بــا حــس تعلــق کالبــدی در خانههــای ســنتی چهمیزان از این حس در مجتمعهای مسکونی امروزی وجود دارد؟
- چگونه میتوان با کمک عناصر معماری سنتی، مجتمعهایمسکونی امروزی را با حس تعلق کالبدی بالا طراحی نمود؟
پاســخ بــه این ســوالات اهمیت و ضــرورت این گونــه مطالعاترا بیــش از پیــش نشــان میدهــد؛ چــرا کــه پرداختــن بــه چنیــنپژوهشهایــی نقــش مهمی در شــناخت اصول حا کم بــر معماریســنتی کشــور دارد و طراحــان و معمــاران معاصــر میتواننــد بــاشناخت این اصول، حس تعلق کالبدی به مکان را برای سا کنینمجتمعهــای مســکونی امــروزی بــه عنــوان الگــوی غالــب مســکنشهری معاصر کشور ارتقا بخشند.
6- عوامل ایجاد کننده حس تعلق
برخــی از محققیــن نظیــر آلمتــن و لــو عــلاوه بــر تاکیــد بــر نقــشاجتماعــی مــکان، به تعامــلات و ارتباطــات فرهنگــی- اجتماعی درمکان اشاره و تعلق به مکان را از منظر تعلق اجتماعی یعنی گونهایاز تعلق به خاطر مردم (استفاده کنندگان) تعبیر نمودهاند (Altman, 1992). بــا ایــن حــال، محققین دیگری نیــز بر نقش عناصرکالبدی به عنوان عاملی مهم در شکلگیری حس تعلق تاکید داشتهو ضــرورت توجــه بــه ابعــاد کالبــدی را در فرایند حس تعلــق ضروریمیدانند. بر این اساس عوامل تاثیرگذار در شکل گیری حس تعلقبه مکان را میتوان در دو دسته تقسیمبندی نمود: تعلق اجتماعیو تعلــق کالبدی بــه مکان (جوان فروزنده، مطلبــی، 1390). اینپژوهش به دنبال بررسی تعلق کالبدی و عوامل شکلدهنده آن درمحیطهای مسکونی است.
تعلــق کالبدی بــه مکان برگرفته از عناصر و اجــزاء کالبدی مکانبه عنوان بخشــی از فرایند شــناخت و هویت انســانی اســت. ریجر ولاوارکاس در مطالعــات خــود به نقش مهم و اساســی تعلق کالبدیاشاره و از آن به عنوان ریشه داری یاد نمودند که بر این اساس، فردمحیط را به همراه عناصر کالبدی آن در شکل دهی معنای تعلق، بهخاطر میسپارد (Riger & Lavrakas,1981). علاوه بر آنها تیلور نیز به همراه گروه دیگری در بررسی خود از فضاهای عمومی در واحدهایهمسایگی، با اشاره به عناصر کالبدی، از آن با عنوان تعامل کالبدییــاد مینمایــد که معادل تعلــق کالبدی به مکان اســت. قبل از ایندو، پروشانســکی بــر ضــرورت توجــه بــه عناصــر کالبــدی در محیــطانســانی و نقــش آن در شــکل گیــری و تــداوم هویــت فــردی انســاناشــاره نمــوده اســت. وی بــا تأ کید بر نقــش حس تعلــق کالبدی درمحیط به عنوان بخشــی از هویت مکانی، آنرا جزئی از هویت فردیو نهایتا هویت اجتماعی افراد در محیطهای مختلف تبیین میکند (جوان فروزنده، مطلبی،1390). بســیاری از پژوهشهای اخیرنیز رابطۀ مشــخصههای فضای کالبــدی و تعاملات جمعی را محورتوجــه خــود قرار دادهاند. دیــدگاه این تحقیقات بر این اســت که درهر محیط، فضای کالبدی به مثابه سامانهای فضایی عمل میکندکه بر تعاملات جمعی کاربران موثر است (دانشگر مقدم، 1390).
شــناخت و ادراک فــرد از یــک مــکان از شــروط اولیــه بــرای ایجــادحــس تعلــق به مکان اســت. بدیــن منظــور محیطهای بــا خواناییو تمایــز کالبــدی برای اســتفاده کننــدگان جزء محیطهــای مطلوببوده و ادرا ک و شــناخت بهتری از ســوی افراد در آن صورت میگیرد.عوامل کالبدی همچون مشــخص نمــودن حریمها، حدود مالکیتو همســایگیها از مهمترین عوامل ادرا ک مناســب انسانی از محیطهستند که فرد بر اساس شایستگیها و انگیزشهای خود به کنکاشو تجربــه محیــط میپــردازد (جــوان فروزنده،مطلبــی، 1390). براســاس نظریــه مــکان - رفتار در روانشناســی محیطی، محیــط به دوعامل فعالیت و کالبد دســته بندی میشــود. در این ارتباط کالبد بههمراه متغیرهای فرم و ساماندهی اجزاء، به عنوان مهمترین عواملدر شــکلگیری حس تعلق محیط ارزیابی میشود. عناصر کالبدی ازطریق ایجاد تمایز محیطی و ارتباط درون و بیرون در فضاها، به ایجادحس تعلق میپردازند. شکل، اندازه، رنگ، بافت و مقیاس به عنوانویژگیهای فرم، هر یک نقش موثری در شکلگیری حس تعلق داشتهو نوع ساماندهی و چیدمان اجزاء کالبدی نیز عامل موثر دیگر است.از سویی عناصر کالبدی از طریق همسازی و قابلیت تأمین نیازهایانسان در مکان در ایجاد حس تعلق موثر هستند (همان، 34).
دانلود رایگان مقاله
«مولفه های موثر بر شکلگیری پردیس بانوان در راستای ارتقاع شخصیت زنان»
مقدمه
در جهان معاصر و در رویکردهای جدید توسعه، به جای توجه به افزایش شاخصهای رشد اقتصادی، به افزایش فرصتهای عمومی و نقش آفرینی گروههای گوناگون اجتماعی توجه می شود. در واقع توسعه پایدار یک اجتماع حاصل مشارکت همه اقشار است و این مشارکت نیز در گروه توجه به نیازها، اقتضائات و مسائل و به طور کلی توجه به توان مندبی آنهاست (رهنورد، فرج الله و حسینی، نسرین، 1387). هدف توانمندسازی کمک به افراد ضعیف است تا تلاش نمایند بر ضعف هایشان غلبه کنند؛ جنبه های مثبت زندگیشان را بهبود ببخشند، مهارت و توانایی هایشان را برای کنترل عاقلانه بر زندگی افزایش داده و آن را در عمل پیاده نماید. شواهد نظری و تجربی موجود در بسیاری از کشورهای در حال توسعه نشان می دهد که زنان سرپرست خانوار و افراد تحت تکلف آنها از گروهای جمعیتی فقیر محسوب شده و در وضعیت معیشتی نامناسب قرار گرفته اند(معیدفر، سعید و نفیسه، حمید، 1386). نتایج بسیاری از پروژهای موردی در همین زمینه گویا آن است که زنان سرپرست خانوار در قالب بخشی از جامعه با مشکلات فرآوانی در مسیر توسعه دست به گریبانند. نتایج پژوهشها نشان داده است که توانمد سازی زنان سرپرست خانوار عملکرد اقتصادی و اجتماعی آنان را بهبود می بخشد. به عبارتی خود اشتغالی زنان سرپرست خانوار به توانمندسازی اقتصادی آنان انجامیده و از وابستگی آنان به مردان و سازمانهای حمایتی کاسته و ار آسیب پذیری آنان می کاهد. توانمندسازی اجتماعی نیز سبب حضور فعال زنان در جامعه شده و به افزایش اقتدار شخصی، بین فردی و سیاسی آنان منتهی میشود(قوا، هادی، 1384). در این مقاله قصد داریم مولفه های موثر بر شکل گیری پردیس بانو را مرد برسی قرار دهیم، و به این نتیجه برسیم که پردیس بانو چه تاثیری بر زندگی زنان سرپرست خانوار دارد.
تجاری
مراکز تجاری تفریحی به مفهوم کلی به محلی سر پوشیده و یا رو بازی اطلاق می گردد که تعدادی فروشگاه راشامل گردیده که این فروشگاه ها می توانند از یک یا چند صنف مختلف تشکیل گردیدند. این محل کانون داد و ستد بوده و ارتباط مستقیمی بین عرضه و تقاضا برقرار می نمایند. امروزه مراکز تجاری تفریحی ساختمان های نوینی هستند که به رفع نیاز خریداران وبهبود اقتصادی ،اجتماعی مهندسی مالی حقوقی انسانی فرهنگی گرافیکی و… حائز اهمیت می باشد. توجه همه جانبه به این امور باعث می گردد تا مراکز تجاری پس از ساخت از عملکرد مناسبی برخوردار بوده وبهره بیشتری نصیب استفاده کنندگان از آن ها گردد. زیرا اینگونه مورد استقبال بیشتر خریداران خواهد بود.
آنچه پردیس بانو را از بازارها و مجتمع های تجاری دیگر متمایز می کند فروش محصولات تولید شده در خود مجتمع در این مراکز است. مطالعات جامعه شناسی و روان شناسی بسیاری در کشورها ی توسعه یافته در خصوص رفتار مراجعه کنندگان به مراکز خرید وپاساژها صورت گرفته است. نتیجه این مطالعات بیانگر این موضوع است که بسیاری از مراجعه کنندگان اساسا برای خرید کردن به این گونه مراکز مراجعه نمی کنند و انگیزه ها و اهداف متفاوتی برای استفاده از چنین فضاهایی برای مراجه کنندگان وجود دارد. در پردیس بانو خریدار میتواند روند تولید محصول را ببیند، و این امر او را علاقه مند و راغب به خرید می کند.
مراکز خرید وپاساژها از کارکرد صرف تجاری به مراکز تجاری تفریحی و ایجاد فضاهایی برای اوقات فراغت و تفریح در این گونه مراکز از سالیان گذشته در کشورهای توسعه یافته رواج یافته است درچند سال اخیر نیز در کشور ما رایج شده است. رد این مجموعه خرید می تواند همراه با سرگرمی صورت گیرد.
نتیجه گیری
سطح تحصیلات بر مولفه های مشارکت در کارهای گروهی و عضویت در انجمن های گروه ها تاثیر دارد. به طوری کلی میزان سطح تحصیلات پایین یکی از دلایل مهم عدم جذب در بازارهای شغلی است. ارتباط اجتماعی با آموزش دارای قوی ترین نوع رابطه است که در شکل گیری سرمایه اجتماعی مهم می باشد. افزایش حضور در جامعه، میزان اعتماد، کوشش و تلاش در جهت حل مسائل محلی در بین افراد با سطح تحصیلات بالا و دانشگاهی بیشتر است که منجر به افزایش ارتباط اجتماعی فرد میشود. این امر ممکن است ناشی از سازمان هایی مانند مدارس و دانشگاها باشد که افراد جامعه تشویق به ارتباطات اجتماعی و نیز انجمن پذیری بیشتر می نماید که در نهایت منجر به همکاری و هماهنگی آنان می باشد.
با توجه به اهمیت سرمایه اجتماعی و مولفه های آن در زنان سرپرست خانوار، اقدامات لازم جهت ایجاد بستر مناسب و فرهنگ سازی در تغیر افکار عمومی نسبت به حضور زنان سرپرست خانوار در اجتماع و تهیه شغل مناسب با درآمد کافی و ایجاد فرصت هایی جهت ارتقاء سطح تحصیلات برای این قشر آسیب پذیر جامعه زروری به نظر می رسد. مطمئنن ای مجموعه بستر مناسب را برای حضور زنان سرپرست خانوار در زمینه های اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در جامعه فراهم می سازد. واین امر باعث فرهنگ سازی و تغیر افکار عمومی نسبت به حضور زنان سرپرست خانوار در اجتماع و تهیه شغل مناسب با درآمد کافی و ایجاد فرصت هایی جهت ارتقاء سطح تحصیلات برای این قشر آسیب پذیر جامعه می شود.
نویسنده: ساشی کان
مترجم: محمد رضایی
ناشر: کتابکده کسری
قطع: رقعی
تعداد صفحه: ۲۲۴
چاپ اول، ۱۳۹۹
این کتاب در سیر از گذشته دور تا آینده نزدیک، طراحی را بهعنوان بستری برای بقا و پیشروی انسانیت طرح میکند، از این رو سعی دارد با نگاهی علمی، بسیاری از کژفهمیها نسبت به حرفه طراحی و به طور مشخص طراحی فضاهای داخلی را ریشهیابی کرده و به اصلاح آنها بپردازد. شاید تلقی رایج از این حرفه که طراح را مسئول ظاهرپردازی میداند، در رأس باورهایی است که در این کتاب به چالش کشیده میشود.
این کتاب با تعریف دقیقِ پیشینه، و جایگاه امروزی طراحی در فضاهای داخلی، توضیح میدهد که چگونه هنر، علم و فناوری باید در هم آمیزند تا محیطهای داخلیِ مناسب برای زندگی امروز و آینده بشر ساخته شوند. نویسنده در تشریح این موضوع از رهگذر تاریخ، فلسفه و روانشناسی عبور میکند. این کتاب بنیانهای علمی و ظرفیتهای پژوهشی حوزه طراحی فضاهای داخلی را بیشازپیش نمایان میکند و میتواند سنگبنای نظری مناسبی برای مطالعات تخصصی گستردهتر، بهویژه در تحصیلات تکمیلی باشد.
گزیده مقدمه مترجم
کتابی ترجمه ای است از کتاب تحسین شده «Rethinking Design and Interiors: Human Beings in the Built Environment» به قلم ساشی کان، معمار و طراح که مدیریت فدراسیون بین المللی طراحان معماران داخلی، اتحادیه بین المللی طراحی، مدرسه طراحی پارسونز در نیویورک و شرکت خود، ساشی کان کالکتیوه را در کارنامه دارد.
کان این کتاب را با تامل در کهن ترین «سرپناه» های انسانی آغاز کرده، آنگاه به رابطه بین سکونت و کیفیت بودن ، می پردازد، در معنای دقیق و درون، کاوش می کند، نقش «طراحی» را به دقت و با تعمق تعریف می کند و درنهایت خواننده را با دغدغه ای از جنس آینده روبه رو می کند. او در این سیر از گذشته دور تا آینده نزدیک، طراحی را بستری برای بقا و پیشروی انسانیت میداند، از این رو سعی دارد با نگاهی علمی، بسیاری از کژفهمی ها نسبت به حرفه طراحی و به طور مشخص طراحی داخلی را ریشه یابی کرده و سپس به اصلاح آنها بپردازد. شاید تلقی رایج از این حرفه که طراح را مسئول ظاهرپردازی می داند، در راس باورهایی است که کان آنها را به چالش می کشد.
کان در این کتاب با تعریف دقیق پیشینه و جایگاه امروزی طراحی در فضاهای داخلی توضیح می دهد که چگونه هنر، علم و فناوری باید در هم آمیزند تا محیط های داخلی مناسب برای زندگی بشر در امروز و آینده ساخته شوند. او در تشریح این موضوع از رهگذر تاریخ، فلسفه و روانشناسی عبور میکند. این کتاب بنیان های علمی و ظرفیت های پژوهشی حوزه طراحی فضاهای داخلی را بیش از پیش معرفی می کند. از این رو میتواند سنگ بنای نظری مناسبی برای مطالعات جدی در این حوزه، به ویژه در دوره های تحصیلات تکمیلی باشد.
واژه طراحی در زبان فارسی هم در برابر design استفاده شده است و هم در برابر drawing. این درحالی است که تفاوت بین design و drawing بسیار زیاد است و استفاده از یک واژه برای هر دوی آنها مشکلات زیادی به همراه داشته و دارد. فرشید مثقالی، هنرمند شهیر عرصه گرافیک ، در مقاله ای مربوط به سال ۱۳۸۶ در شماره ۱۹ مجله و حرفه، هنرمند» ضمن تشریح دلایل مفصل خود اعلام کرد که بهتر است design را به دیزاین ترجمه کرد. به تازگی در عرصه ای دیگر، طراحی محصول ، کتابی منتشر شده است با نام «دانشنامه دیزاین » که مترجمان محترم نیز با ذکر دلایلی مشابه، از کلمه «دیزاین» در برابر design استفاده کرده اند. وقتی این موضوع را نزد استادم فریدون کسرایی – سایه اش مانا- مطرح کردم، ایشان واژه « دیسشه را پیشنهاد فرمودند که آهنگش بی شباهت به دیزاین نیست و از دیس، مشتق شده است که در لغت نامه دهخدا معانی شبیه ، مانند، نما و نشان و رنگ برایش آورده شده است. به هر روی من این پیشینه را و این پیشنهاد را برای بررسی بیشتر به دیگر متخصصان دیزاین و متخصصان اتیمولوژی می رسانم تا در این دو امدادی نقش ایفا کرده باشم تا شاید روزی معادل مناسبی برای کلمه design یافته یا ساخته شود. با این تفاصیل، در مورد این کتاب نیز در ابتدا قصد داشتم از واژه «دیزاین، استفاده کنم، اما با توصیه و توضیحات ناشر محترم از این کار صرف نظر شد و واژه رایج «طراحی، مورد استفاده قرار گرفت.
مقدمه نویسنده
حرفه مندان در طراحی فضاهای داخلی به اندازه کافی در چیستی حقیقت رشته ی خود پرسش نمیکنند. در مقیاسی بزرگ تر، درباره چگونگی برداشت عموم مردم از آنچه انجام می دهند، تأمل نمی کنند. آنها مهارت هایی که به دقت پرورش داده اند را به کار میگیرند؛ مسئله هایی که درگیرش هستند را به سرعت حل کرده و از دیدن رضایتمندی مشتریان احساس لذت می کنند. اما اگر با افراد جوان متفکری که با هدف خلق محیط های معنادار طراحی می آموزند وقت بگذرانید، آن طور که من به عنوان مدیر گروه مدسه جدید طراحی پارسونز در نیویورک چنین میکنم، به سرعت متوجه می شوید که آنها به دنبال تعریفی جامع تر از این تخصص هستند. این تخصص دقیقه چگونه به دیگرشاخه های طراحی مرتبط می شود و ویژگی منحصر به فرد آن چیست؟ چرا ما برای فضای داخلی به طراحی نیاز داریم؟
به عنوان شخصی که در معماری، طراحی صنعتی و طراحی داخلی آموزش دیده ام، به خوبی همه این رشته ها را می شناسم و میدانم که همه شاخه های طراحی در مرکز خود دارای مهارت های خاص مشترکی هستند؛ اما با این حال بر این حقیقت آگاهم که موضوعاتشان لزوما قابل تعویض با یکدیگر نیستند. بله، معماران هنگام طراحی ساختمان ها با احجام درونی سروکار دارند و به این فکر میکنند که چگونه شکل فضاها بر استفاده کنندگان تأثیر می گذارد و طراحان صنعتی به آسایش و نیازهای عملکردی اشخاصی که در حین کارا سفر ساعت ها روی یک صندلی خواهند نشست و آنچه پیرامون این محصولات است فکر میکنند. طراحان متخصص فضاهای داخلی به این فکر میکنند که مردم چگونه در فضاها ساکن شده و آنها را تجربه می کنند؛ به این فکر میکنند که چگونه با چیدمان اشیاء، فضاها را به نحوی پرکنند که ما را قادر سازند فردیت خود و چگونگی ارتباط خود با سایرین را بشناسیم. آنها همچنین بسیاری کیفیت های ناملموس دیگر را خلق می کنند که باعث موفقیت ما از طریق موفقیت محیط مان می شود. این تنها به فضاهای منفرد (در هر مقیاس) محدود نمی شود، بلکه روایت تجربه ی خلق شده در عبور بین احجام به هم پیوسته (با یا بدون سقف و دیوار واقعی) را نیز شامل می شود. فهم کیفیت های انتزاعی در شکل دادن به این فضای منفی با تهی، در قلب طراحی داخلی جای دارد. همه این اجزاء پیچیده باید در کنارهم بنشینند تا کلیتی منسجم شکل گیرد.
شکل دادن به فضاهایی که در آنها زندگی میکنیم در طبیعت انسان است. از زمانی که برای نخستین بار خوابیدن زیر آسمان را به مقصد سرپناه هایی با دیوار و سقف ترک کردیم، به دست کاری در محیط پیرامونمان با شکل دادن و سازگار کردن اجزاء باهدف بهبود کیفیت زندگی پرداختیم. بنابراین، فضای داخلی و طراحی ارتباط نزدیکی با کیستی ما به عنوان یک گونه دارد. فضاهای داخلی به شیوه ای متفاوت از هر رشته دیگری، به دقت احساس و رفتار ما انسانها را در جهان مصنوع تعریف می کنند. این پاسخ، دانشجویان مرا اقناع نکرد. آنها به پاسخی نیاز داشتند که متغیرهای رشته ی دانشگاهی و متعاقبأ حرفه ای که انتخاب کرده اند، یعنی طراحی داخلی را واضح تر و بهتر تعریف کند.
بعد از ترک یمت خود در پارسونز، با هدف پیگیری مسئولیت های بین المللی شرکتم و پذیرش ریاست فدراسیون بین المللی معماران طراحان داخلی، رفته رفته متوجه شدم موضوع بسیار بزرگ تری مطرح است: ما در عین عدم درک جایگاه امروزی طراحی در فضاهای داخلی در حال گذار از تحولات اجتماعی و جهانی شگفت آوری هستیم که تأثیر عمیقی بر چگونه زیستن ما دارند. تأثیری عمیق بر مکان هایی که بیشتر عمرمان را در آنها می گذرانیم: فضای داخلی و به تبع آن طراحی. ما برای زنده ماندن روی سیاره ای می جنگیم که موفقیت بیش از حدمان به عنوان یک گونه، اکوسیستم هایش را از تعادل خارج کرده است. با تقلا برای اسکان جمعیت رو به فزونی مان در شهرها و ساختمان هایی که روز به روز فشرده تر می شوند، بیشتر و بیشتر شهرنشین می شویم. در آینده ای نه چندان دور، ساکن سازه هایی چنان پیچیده و بزرگ خواهیم شد که از اجتماعات و محله هایی کامل تشکیل شده اند. این گونه با چالش هایی تازه در خلق فضاهای داخلی رو به رو خواهیم شد. مجبور خواهیم شد به یاد آوریم که چرا در نخستین مکان شروع به طراحی کردیم: برای بهبود شرایط انسانی و تأمین میزانی از آسایش جسمانی و روانی، این رشته در مواجهه با همه آن چالش ها، چگونه خواهد شد؟
ما در لحظه ای حیاتی در تاریخ جهان و در سیر تکامل شاخه های طراحی هستیم. این شاخه ها برای پاسخ به چالش های پیش رو به بنیان های قوی تری نیاز دارند و این خود نیازمند توسعه درک علمی از چگونگی تأثیر فضاهای مصنوع بر ماست. طراحی فضاهای داخلی شامل درگیری و مسئولیت پذیری بسیار بیشتری در اقدامات محیطی و اجتماعی مان خواهد بود و باید مطمئن شد که طراحی فضاهای داخلی هم در دانشگاه و هم در حرفه نهادینه شده است. این کتاب به دنبال آن است که چگونگی رشد این حرفه به وضع امروزی و چرایی ادراک این رشته به گونه ای که هست را بیان کند. همچنین به لزوم تغییر آن، به وسیله گردآوری داده های پدیدارشناسانه و حسی، و لزوم کسب فهم عمیق تر از رفتار انسانی و چگونگی تأثیرپذیری آن از زبان طراحی اشاره می کند، هنگامی که بتوانیم کمیت و کیفیت تجربه انسان از اشیاء و فضاها را بسنجیم، می توانیم این دانش نوین طراحی را با روندهای طراحانه و آموزشی تطبیق دهیم. این دانش نوین در نهایت به پرورش درک و رابطه عمیق تر بین محیط مصنوع و ساکنان آن خواهد انجامید؛ منجر به بهباشی بیشتر شده و پیشرفت انسان را تسهیل می کند.
نیاز به این پژوهش در طراحی، محدود به شاخه ای خاص از طراحی نمی شود بلکه بخشی از زبان مشترکی را شکل خواهد داد که باعث گسترش فعالیت های مشارکتی در عین تخصصی تر شدن هر یک از رشته ها می شود. اما در میان همه رشته های طراحی، طراحی فضاهای داخلی نقش راهبرانه و مهمی در گسترش هسته این دانش برعهده دارد. فضاهای داخلی اکنون و همیشه نیاز اولیه ما به سرپناه را تامین کرده اند. آینده بشریت به گذشته اش گره خورده است و تاریخ این گذشته نه در دوره های سبک شناسانه که در چگونگی سیر تکامل ما انسانها بیان می شود؛ چیزی که از درون ما می آید و بنابراین طراحی باید از درون بجوشد تا دنیای مصنوع آینده، پاسخگو و مسئولیت پذیر، تصور و ساخته شود.
نویسنده: کریستیان نوربرگ شولتس
مترجم: مهرداد قیومی بیدهندی
ویراستار: محمدرضا رحیم زاده
ناشر: فرهنگستان هنر
تعداد صفحه: ۵۶۸
قطع کتاب: خشتی
مقدمه
کریستیان نوربرگ شولتس(۶۲۹۱-۹۹۹۱ م)، متفکر، معلم، مورخ و نظریهپرداز نروژی، از برجستهترین اندیشمندان و نظریهپردازان حوزه معماری و شهرسازی در سالهای اخیر بوده است. بررسیها و مثالهای تاریخی دستمایه بسیاری از آثار اوست. در بین این آثار، کتاب «معنا در معماری غرب»جایگاهی ویژه دارد. او در این کتاب مبانی نظریای را که در کتابهای مهم دیگر خود، به ویژه «روح مکان: به سوی پدیدارشناسی معماری»و «سکونت:به سوی معاریای تمثیلی» طرح کرده، در قالب بررسی تاریخ معماری غرب از منظری پدیدارشناسانه و با مثالهایی عینی روشن ساخته است.
کریستیان نوربرگ-شولتس معتقد است معماری پدیدهای است ملموس، چرا که شامل منظرها، سکونتگاهها، بناها و پرداخت بیان کننده شخصیت آنهاست؛پس معماری واقعیتی زنده است. معماری از دیرباز به انسان کمک کرده است که وجود خود را معنادار کند. انسان به مدد معماری پایگاهی در فضا و زمان به دست آورده است. پس معماری به امری فراتر از نیازهای عملی و اقتصادی متوجه است. معماری به معانی وجودی توجه دارد؛معانی وجودی از پدیدههای طبیعی و انسانی و معنوی نشئت میگیرد و در قالب نظم و شخصیت به ادراک در میآید. هم از اینروست که معماری این معانی را به صورتهای فضایی ترجمه میکند. صورتهای فضای در معماری نه صورتهای اقلیدسی است و نه آینشتاینی. صورت فضایی در معماری یعنی مکان و معبر و حوزه؛به عبارت دیگر، ساختار ملموس محیط انسان. پس معماری را نمیتوان از راه مفاهیم هندسی یا نشانهشناسانه به درستی تبیین کرد. معماری را باید در چارچوب صورتهای معنادار(نمادین) فهمید. بدین لحاظ، معماری بخشی از تاریخ معانی وجودی است. به زعم شولتس، امروزه انسان سخت نیازمند آن است که «معماری چون پدیدهای ملموس»را دوباره فراچنگ آورد. نیت شولتس از نوشتن این کتاب برای رسیدن به چنین مقصدی است.
درباره نویسنده
کریستیان نوربرگ-شولتس، نظریهپرداز و مورخ معماری نروژی، در ماه مه ۶۲۹۱ در اسلواز پدری همنام خود و مادری به نام لاورالونده به دنیا آمد. پس از جنگ جهانی دوم در زوریخ به تحصیل معماری پرداخت و در این مدت سخت تحت تأثیر مورخ هنر، زیگفریت گیدئون سوئیسی، قرار گرفت. در سالهای ۰۵۹۱-۱۵۹۱ در خدمت ارتش نروژ بود. در ۱۵۹۱ به دانشکده معماری اسلو رفت و استادیار شد. سپس در ۲۵۹۱ به مدرسه تحصیلات تکمیلی هاروارد رفت تا زیر نظر والتر گروپیوس تحصیل کند. مدتی در آی. آی. تی در شیکاگو نزد میس فان در روهه تحصیل کرد و مدتی کوتاه هم در کار حرفهای معماری، همکار آرنه کورسما، معمار مدرن نروژی، بود. در ۵۵۹۱ در ایتالیا با دختری ایتالیایی به نام آنا-ماریا ددومینیچیس ازداوج کرد. از ۶۵۹۱ تا ۳۶۹۱ در رم به تحقیق در تاریخ هنر ادامه داد و از محققان برجسته در معماری باروک ایتالیا شد. تحقیقات دوره دکتری را در همین زمان آغاز کرد و در ۳۶۹۱ درجه دکتریاش را از دانشگاه فنی ترونهیم نروژ گرفت و از آن پس تا پایان عمر در نروژ ماند. در این مدت فقط برای سفرهای آموزشی و پژوهشی به امریکا و ایتالیا میرفت. در طی سالهای تحصیلی ۳۷۹۱-۴۷۹۱ استاد مدعو دانشگاه ام. آی. تی و در سال ۸۷۹۱ استاد مدعو دانشگاه دالاس امریکا بود. از سال ۳۶۹۱ تا ۸۷۹۱ در اسلو سردبیر یک مجله معماری و استاد معماری و رئیس دانشکده معماری اسلو بود.
شولتس مهمترین کتاب خود درباره معنا در معماری و نظریهپرازی معمارانه یعنی «نیتها در معماری» را در همان نخستین سال بازگشت به نروژ نوشت. «معماری باروک و روکوکوی متأخر»(۱۹۸۵)، «معماری باروک»(۱۹۸۶۱)، «روح مکان:به سوی پدیدارشناسی معماری»(۱۹۸۰)، «معماری:معنا و مکان»(۱۹۸۸، «معماری:حضور و زبان و مکان»(۲۰۰۰)، «وجود و فضا و معماری»(۱۷۹۱)، «سکونت:به سوی معماریای تمثیلی» و «معنا در معماری غرب»(۱۹۷۴) از جمله کتابهای اوست.
همه آثار نوربرگ شولتس نمایانگر جستوجوی جریانی نهانی در زیر جریان ظاهری معماری است؛جریانی که ظواهر معماری و تحولات آنها جز جلوهای از آن نیست. از نظر او، جریان باطنی معماری، جریان جستوجوی آدمی برای یافتن پایگاه وجودی و آشکار کردن معناها از طریق نمادهای معماری است. نوربرگ-شولتس در این کتاب کوشیده است این جریان را در قالب نمونههای واقعی و سیر تحول آنها در معماری غرب نشان دهد.
از نظر شولتس معنا نیاز بنیادی انسان است و انسان چیزی نیست جز معانیای که در دسترس اوست. بلوغ روانی به معنای آگاهشدن او از معناهاست. هر فرد در درون نظامی معناییزاده میشود که آن نظام معنایی از طریق مظاهر نمادینش به فهم آدمی درمیآید. در همین نظام است که آدمی با «ساختن»معناها را آشکار میکند. هر محصول انسان را میتوان نماد یا ابزاری دانست که در خدمت هدف نظم(معنا) بخشیدن به نسبتهای معینی میان انسان و محیط اوست. انسان این کار را از طریق نمادپردازی انجام میدهد و از این راه، مقام و موقعیت فردی خود را تعالی میبخشد و به موجب آن به حیاتی اجتماعی و هدفدار دست مییابد. از همینرو، هدف معماری آشکار کردن معناها در قالب نظام مکانها و معبرها و عرصههاست. اگر معناها در معماری به ظهور میرسند و عینیت مییابند، پس میتوان معماری را تعین بخشیدن به فضای وجودی تعریف کرد. پس هدف اصلی معماری این است که به انسان کمک کند وجودش را معنادار سازد؛نه اینکه فقط نیازهای جسمانی او را برآورد.
از چنین منظری، تاریخ معماری را نیز به گونهای دیگر میتوان دید:سیر تحول و کاربرد نظامهای نمادین معماری. در این صورت، تاریخ معماری تاریخ نمادهایی است که بر معانی وجود دلالت میکنند. پس تاریخ معماری تاریخ امکانات وجودی است. آنچه در طی زمان در عالم ساختن و سکونت کردن روی داده است ظاهری دارد و باطنی. به عبارت دیگر، دو تاریخ موازی در کار است:یکی تاریخ واقعی بناها و کاربردها که همان تاریخ ظاهری است؛دیگری تاریخ آرمانی نمادپردازیهای ممکن. تاریخ اول مبین جریانی بیثبات است که در آن، راه حلهای «پیچیده»بسته به موقعیت جابهجا میشوند؛تاریخ دوم سیر رشد عمومی معرفت و امکانات است. تاریخ معماری نوربرگ-شولتس حکایت تاریخ دوم است؛تاریخی که نشان میدهد چگونه انسان در اوضاع و احوال گوناگون «پایگاه فضایی»یافت. چنین تاریخی است که میتواند ذوق انسان را در قبال محیط خود بپرورد و فهم او از رابطهاش با محیط بهبو بخشد. معنا در معماری غرب با چنین نگرشی پدید آمده است.
بازگشت به خود چیزها:
نگاه شولتس به تاریخ معماری نگاهی پدیدارشناسانه است؛ نگاهی در تداوم اندیشه پدیدارشناسانی مانند ادموند هوسرل، موریس مرلوپونتی، گاستون باشلار، و علی الخصوص مارتین هایدگر. او درباره وامداری خود به اندیشه فلسفی هادیگر مینویسد: «نگرش خاص هایدگر به تاریخ معماری را دیگران پیشتر در رشتههای دیگر به کار گرفتهاند. در این فلسفه، از زبان به منزله منبع اصلی اطلاعات درباره انسان، و کلا وجود، استفاده میشود. هایدگر با مطالعه تاریخ واژهها، مانند «چیز»، «ساختن»، «مسکن»، معانی بنیادین را به زندگی بازگردانده و مبنایی عینیتر برای فهم رابطه میان خویش و محیطمان در اختیار ما نهاده است. . . انسان در زبان حضور دارد، درست همچنان که طبیعت و خدا در زبان حضور دارند. اما معماری نیز نوعی زبان است. اگر معماری را به منزله تاریخ صورتهای معنادار بررسی کنیم، انسان و طبیعت و خدا را نیز در آن خواهیم یافت. پس خواهیم آموخت که هستیم و خواهیم توانست موضعی اختیار کنیم؛در نتیجه، معماری «طور»ی از وجود خواهد شد. »و همه کار او وارسی این «طور»وجود است.
اساس رویکرد وی این فرض است که در روزگاران ما زبان معماری منسوخ شده و فقدان شکل مصنوع و پیکره فضایی نشانه آن است. این همه ناشی از رواج کارکردگرایی است و برخاسته از این شعار که «شکل از کارکرد پیروی میکند»؛زیرا چنین شعاری وجود هر نوع زمینه گونه شاختی را کتمان میکند و خلق اشکال را همواره از نو مطرح میسازد.
از نظر شولتس، فقدان زبان معماری از گرایش عمومی به تجرید ناشی میشود که مشخصه عصر ماست. به سبب همین فقدان «شأن واقعیت را تا حد چیزی کمی پایین آوردهایم و مکان واقعی ر به فضای منتزع تغییر شکل میدهیم. با این ترتیب، جهان حیات روزمره محو و آدمی در بین چیزها به موجودی بیگانه بدل میشود.»
برای مقابله با این وضع، شولتس از شعار هوسرل آغاز میکند که در برابر اندیشه کمیت محور دانش غربی، شعار «به سوی خود چیزها»را پیشس میکشد. روی آوردن به واقعیت چیزها یعنی ادراک شهودی شاعرانه را در خود تقویت کردن و جهان را با کیفیتها، نه کمیتهایش، در نظر آوردن. چنین رویکردی یعنی توجه به خصایص طبیعی و انسانی و روحانی آثار معماری و نگریستن به معماری با در نظر گرفتن این خصوصیات و معنایی که از تعامل این خصوصیات حاصل میشود.
با رویکرد پدیدارشناسانه میتوان درباره چیزها به تفکر پرداخت و «چیز» بودن آنها، یعنی واقعیتشان، را آشکار کرد؛ میتوان وقوف شاعرانه را، که گوهر و عصاره سکونت است، بازیافت و آن را حفظ کرد. اگر آنچه را در پیرامونمان قرار دارد در قلبمان حفظ کنیم، میتوانیم به مفهومی واقعی کله «سکونت»اختیار کنیم.
به نظر شولتس، بازگشت به خود چیزها یعنی بازگشت به معماری تمثیلی، و «توانایی به وقوف بر جهان برحسب پیکرههایی که ریشه در گونهشناسی دارند»و حامل معنایند. این یعنی بازگشت به خاطره؛زیرا هر شکل با معنا متضمن تداعیهایی است. بازگشت به چیزهای پیرامون یعنی وقوف بر زبان معماری گذشته. چنین تعبیری از پدیدارشناسی چیزهاست که چارچوب رویکرد سولتس را در بررسی تاریخ معماری غرب، از دوران مصر باستان تا مدرن، میسازد.
خانه وجود:
شولتس آنچه را در پیرامون ما قرار گرفته است در چهار مرتبه بررسی میکند:استقرار، فضای شهری، بنای عمومی، مسکن. چنین تقسیمبندیای بر درک وی از مفهوم سکونت مبتنی است:او سکونت را «بودن در جایی»یا «تعلق داشتن به مکانی خاص»میداند. سکونت، چیزی بیش از داشتن سرپناه است. در مرتبه اول، سکونت، آشنایی با انسانهای دیگر به منظور تبادل کالا و عقاید و احساسات است؛به عبارتی، تجربه کردن حیات چون مجموعهای از امکانات و موقعیتها. در مرتبه بعد، سکونت به معنای توافق درونی بین عدهای از افراد است؛یعنی پذیرش ارزشهای مشترک معین. بالاخره، سکونت، زیستن انسان برای خود را معنا میبخشد؛یعنی انتخاب جهان کوچک شخصی. این سه صورت سکونت را میتوان «سکونت جمعی»، «سکونت عمومی»و «سکونت شخصی»یا خصوصی نامید.
اصطلاح «سکونت» مکانهایی را هم که انسان آنها را برای تحقق این سه شیوه به وجود آورده است شامل میشود. شهر و فضای شهری همواره «مأمن»مرتبه اول سکونت(سکونت جمعی)بوده است؛بنای عمومی جایگاه مرتبه دوم سکونت(سکونت عمومی)است؛و مسکن خلوتگاه خصوصی(یعنی مکان مرتبه سوم سکونت)است-جایی که شخصیت آدمی بسط و گسترش مییابد. مجموعه شهر و بنای عمومی و مسکن محیطی میسازند که همواره در ارتباط با طبیعت است. با مناظر خاص خود.
از منظر شولتس، چهار مرتبه سکونت فصل مشترکی دارند به نام «زبان»، که به پیروی از هایدگر آن را «خانه وجود»میداند. زبان معماری نیز جهانی را حاضر میسازد و بدان تجسم میبخشد. به عبارتی، با معماری «بودن در جهان»آدمی محقق میشود.
تحلیل محتوای کتاب
مطالب کتاب در این فصول تدوین شده است:
همه فصول کتاب، به جز مؤخره، ساختاری واحد دارند: مقدمه، منظر و سکونتگاه، بنا، پرداخت، نمونهها، تصور فضا و سیر تحول آن، معنا و معماری. مقدمه هر فصل مدخلی است برای ورود به عالم معماری مورد بحث در آن فصل. نویسنده در هر مقدمه موقعیت شکلگیری سبک معماری مورد بحث، رابطه آن با معماریهای دیگر و خصوصیات شکلی معماری سبک را توضیح میدهد. در باب «منظر و سکونتگاه»، رابطه معماری با محیط طبیعی، طرز استقرار کانون زیستی در محیط و ویژگیهای کلی فضاهای شهری بیان میشود. تبیین این رابطه بر دیدگاه نویسنده درباره فضای مصنوع با محیط طبیعی مبتنی است، که با یکدیگر «مکان»خاص را میسازند.
نویسنده در باب «بنا» در هر فصل، خصوصیات کلی گونههای بناهای هر دورهای را بررسی میکند؛ یعنی به گونهشناسی دوره میپردازد. در این باب تحولاتی که در بسط و گسترش زبان معمارانه در قالب گونههای اصلی آن روی داده است تبیین میشود. در باب «پرداخت»، ریختشناسی مراتب مختلف محیط بررسی و طرز ساماندهی اجزای مختلف معماری معین میشود. مؤلف با تحلیل ساختاری، رابطه بین قسمتهای مختلف بنا، عوامل مؤثر در شیوه خاص سازماندهی اجزا، اثرهای مصالح و رنگ و نور و. . . ، تحول روی داده در هر دوره و شکلهای حاصل را نشان میدهد. باب عبدی هر فصل به معرفی چند نمونه مشخص از معماری دوره اختصاص دارد. این نمونههای انتخابی برحسب نوع معماری شاخص دورهها متفاوت است؛مثلا در مصر فقط بناهای عمومی دینی، در یونان بناهای عمومی دینی همراه با یک نمونه شهرسازی، در بررسی معماری شیوهپردازانه، فضای شهری و بنای عمومی و مسکن. به عبارت دیگر، مؤلف کوشیده است بر حسب مفهوم کلیای که در پی آن بوده، نمونههایی در مراتب مختلف محیط انتخاب کند و مثال آورد. در باب «تصور فضا و سیر تحول آن»، چگونگی سازماندهی فضایی در هر دوره و تحول آن، یعنی موضعشناسی بناها، بررسی شده است. نویسنده با این دیدگاهکه هر فضای سازمانیافته متشکل از عناصر مرکز و راه و قلمروهاست، میکوشد رابطه بین این سه عنصر، به ویژه طرز سازماندهی فضایی دو عنصر راه و مرکز را، در چارچوب جهانبینی و نگرش حاکم در هر دوره معماری تبیین کند. در این شیوه بررسی مثلا میتوان دریافت که نظام فضای رومی و فضای مصری هر دو مبتنی بر سازماندهی محوریاند؛اما تفاوت در اجزای تشکیلدهنده فضا و جهانبینیهای متفاوت حاکم بر سازماندهی فضایی آنها سبب میشود که دو مفهوم کاملا متمایز از فضا و انتظام آن حاصل شود. در باب «معنا و معماری»چگونگی تبلور جهانبینی و عقاید و دیدگاهها و به طورکلی فرهنگ دوران در قالب معماری تبیین میشود، با این اعتقاد که «معماری و شهرسازی»مقولات فرهنگی را به بیان نمادین درمیآورند.
ایرانیان و معنای معماری:
باری، این کتاب کمک میکند با روح معماری آشتی کنیم، چرا که اگر از ظواهر گذر کنیم میتوانیم حد وسط را اختیار کنیم تا در فضای معلق معماری نمانی و گرفتار جسد و کالبد بیجان معماری نشویم. بنابراین، به واسطه این کتاب درمییابیم باید برای فضای مرده مطالعات معماری خودمان طرحی نو دراندازیم.
برخی میپندارند ظواهر معماری غربی ریشه ندارد و همه گونه میتوان از آن استفاده کرد. به همین دلیل است که استفاده نادرست از معماری غربی را در کشورمان شاهد هستیم.
شولتس ریشههای معماری اروپا را در مصر میداند. وقتی این امر روشن شود میتوان گفت که با رجوع به زوایای این اثر با کتاب بینظیری مواجهیم. به جرئت میتوان گفت اگر به این کتاب در محیطهای دانشگاهی توجه کنیم و بها بدیهم میتواند دروس معماری ما را از حیث جهانبینی دگرگون کند. پس پر بیراه نیست اگر بگوییم این اثر جایگاه بسیار مهمی در تاریخ معماری دارد و از آنجا که بسیار عالی ترجمه شده، میتواند سبب تحول در نوع نگاه ما شود.
ما کشوری در حال توسعه هستیم و ساختوسازهای شتابان در کشور ما باعث شده که نسلی طراح و هدایت معماری بناهایمان را بر عهده گیرند؛اما آنان که دستی در آموزش دارند میدانند که از لحاظ نظری معماری بسیار ضعیف هستیم. هم از اینروست که میتوان امید ورزید این اثر و آثاری شبیه به این بتواند گم شده معماریهای به اصطلاح مدرن پیرامون ما ایرانیان را معنا بخشد.
نظرات دیگران
دکتر مهرداد قیومی بیدهندی (مترجم کتاب)
این کتاب یکی از معدود کتابهایی است که نسبت معماری را با فرهنگ اروپایی نشان میدهد. همچنین این کتاب تمرینی است برای اینکه از ظواهر فراتر رویم و به جای آنکه گرفتار کثرت اطلاعات باشیم، میتوانیم دستگاه نظاممندی برای ذهنمان ترتیب دهیم. بنابراین به واسطه این کتاب درمییابیم باید برای فضای مرده مطالعات معماری خودمان طرحی نو دراندازیم. این کتاب کمک میکند با روح معماری آشتی کنیم. اگر از ظواهر گذر کنیم میتوانیم حد واسطی را اختیار کنیم تا در فضای معلق معماری نمانیم و گرفتار جسد و کالبد بیجان معماری نشویم. برخی میپندارند ظواهر معماری غربی ریشه ندارد و همهگونه میتوان از آن استفاده کرد. به همین دلیل است که استفاده نادرست از معماری غربی را در کشورمان شاهد هستیم.
شولتس ریشههای معماری اروپا را در مصر میداند. وقتی این امر روشن شود، میتوان گفت که با رجوع به زوایای این اثر با کتاب بینظیری مواجهیم. اگر به این کتاب در محیطهای دانشگاهی توجه کنیم و بها بدهیم، به جرئت میتوان گفت که میتواند دروس معماری ما را از حیث جهانبینی دگرگون کند.
دکتر محمدرضا رحیم زاده (عضو هیئت علمی دانشگاه هنر تهران)
شولتس به واسطه استفاده از فلسفه در پژوهشهای معماری، گلی است که در بوستان فلسفه روییده است. هر توصیفی از این کتاب ناگزیر ما را به سوی تاریخ هنر سوق میدهد، چرا که نویسنده فرهنگ را به عنوان موضوعی تئوریک در نظر میگیرد و بر این اساس با آن مواجه میشود.
تصوری که از جهان داریم تصوری تاریخی است. در این تاریخ، نظر به نگاه تبدیل شده است و به این شکل تاریخ هنر فهم میشود. این نوع نگاه به تاریخ هنر نوعی تصور مطلق را پیش میآورد.
به هر حال این نوع نگاه به تاریخ که جهان را از نو تعریف کرد، فلسفه را بلعید و نگاه انسان را به خود معطوف کرد و معنا را از بین برد.
شولتس نمیتواند یافتههایش را به جهان اسلام تعمیم دهد. هر چند نوع نگاه او تنها در بستر نگاه غربی اتفاق نمیافتد، برخلاف مسیری که تاریخ هنر طی کرده است. از اینرو تلاش میکند تا نشان دهد چرا جایگاه معماری همواره همین بوده که هست. این نوع نگاه را میتوان در معماری شرق، ایران و جهان اسلام گسترش داد، چرا که این اثر جایگاه بسیار مهمی در تاریخ معماری دارد و از آنجا که بسیار عالی ترجمه شده، میتواند سبب تحول در نوع نگاه ما شود.
مهرداد قیومی بیدهندی (دانشیار دانشگاه شهید بهشتی)
ترجمه این کتاب اتفاق مبارکی است و معتقدم این اثر جریانات زیادی را به دنبال خواهد داشت.
ساخت و سازههای شتابان در کشور ما باعث شده که نسلی طراحی و هدایت معماری بناهای ما را بر عهده گیرند، اما آنان که دستی در آموزش دارند میدانند که از لحاظ نظریه معماری بسیار ضعیف هستیم.
«ترجمه آثاری از این دست به ما کمک میکند تا دانشجویان منظرهای جدیدی را کشف کنند، چرا که عمده آثاری که در زمینه معماری ترجمه شدهاند بیشتر از سوی کسانی صورت گرفته که غیر معمار بودهاند و به درستی نتوانستهاند انتقال معنا کنند.
ترجمه قیومی به اوج رساندن زبان فارسی در ترجمههای وی است و این اثر جای خالی بسیاری از پژوهشها را پر خواهد کرد، چرا که ما در آموزش نظری معماری بسیار ضعف داریم و این اثر سبب میشود بتوانیم در آموزش نظری نیز حرفی برای گفتن داشته باشیم.
این اثر همانند دو کتاب دیگر او، یعنی «نیتها در معماری»و «معماری: معنا و مکان»، سهگانهای را میسازند که ما را با افقهای جدیدی آشنا میکنند. » وی «معنا در معماری غرب»را برخلاف دو اثر پیشین شولتس که نظری بودند، اثری کاربردی خواند و گفت: «این سهگانه به ما کمک میکند تا به نحو عملی نشان دهیم اگر میخواهیم از کاربرد بهره ببریم، یکی از عوامل آن که باعث درک عمیق ما از معماری میشود، همین است.
این اثر به محقق کمک میکند تا با رویکرد جدیدی به غرب بپردازد و از این طریق به ما کمک میکند از نسخهبرداری دست بکشیم و با حرکتی پویا، خودمان تولیدکننده باشیم.
پیشگفتار کتاب
به قلم مهرداد قیومی بیدهندی
کریستیان نوربرگ – شولتس – نظریه پرداز و مورخ معماری و معمار نروژی – در ماه مه ۱۹۲۶ در اسلو از پدری همنام خود و مادری به نام لاورا لونده (نوربرگ – شولتس) به دنیا آمد. پس از جنگ جهانی دوم در زوریخ به تحصیل معماری پرداخت و در این مدت سخت تحت تأثیر مورخ هنر، زیگفریت گیدئون سوئیسی، قرار گرفت. در سالهای ۱۹۵۰- ۱۹۵۱ در خدمت ارتش نروژ بود. در ۱۹۵۱ به دانشکده معماری اسلو رفت و استادیار شد. سپس در ۱۹۵۲ به مدرسه تحصیلات تکمیلی هاروارد رفت تا زیر نظر والتر گروپیوس تحصیل کند. مدتی در آی.آی.تی ۳ در شیکاگو نزد میس فان در روهه تحصیل کرد و مدتی کوتاه هم در کار حرفه ای معماری، همکار آرنه کورسمان، معمار مدرن نروژی، بود. در ۱۹۵۵ در ایتالیا با دختری ایتالیایی به نام آنا – ماریا ددومیتیچیس (نوربرگ . شولتس) ازدواج کرد. از سال ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۳ در رم به تحقیق در تاریخ هنر ادامه داد و از محققان برجسته در معماری باروک ایتالیا شد. تحقیقات دوره دکتری را در همین زمان آغاز کرد و در ۱۹۶۳ درجه دکتری اش را از دانشگاه فنی ترونهیم نروژ گرفت و از آن پس تا پایان عمر در نروژ ماند. در این مدت فقط برای سفرهای آموزشی و پژوهشی به آمریکا و ایتالیا می رفت. در طی سال تحصیلی ۱۹۷۳-۱۹۷۴ استاد مدعو دانشگاه ام.آی.تی و در سال ۱۹۷۸ استاد مدعو دانشگاه دالاس آمریکا بود. از سال ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۸ در اسلو سردبیر یک مجله معماری و استاد معماری و رئیس دانشکده معماری اسلو بود.
مهم ترین کتاب خود درباره معنا در معماری و نظریه نمادپردازی معمارانه یعنی نیتها در معماری را در همان نخستین سال بازگشت به نروژ نوشت (۱۹۶۳). معماری باروک و روکوکوی متأخر (۱۹۸۵)، معماری باروک (۱۹۸۶)، روح مکان: به سوی پدیدارشناسی معماری (۱۹۸۰)، معماری: معنا و مکان (گزیده مقالات ) (۱۹۸۸)، معماری: حضور و زبان و مکان ۱۴ (۲۰۰۰)، وجود و فضا و معماری (۱۹۷۹)، سکونت، به سوی معماری ای تمثیلی، معنا در معماری غرب ۱۷ (۱۹۷۴) از جمله کتابهای اوست.
همه آثار نوربرگ – شولتس نمایانگر جست و جوی جریانی نهانی در زیر جریان ظاهری معماری است؛ جریانی که ظواهر معماری و تحولات آنها جز جلوه ای از آن نیست. از نظر او، جریان باطنی معماری، جریان جست و جوی آدمی برای یافتن پایگاه وجودی و آشکار کردن معناها از طریق نمادهای معماری است. نوربرگ- شولتس در این کتاب کوشیده است این جریان را در قالب نمونه های واقعی و سیر تحول آنها در معماری غرب نشان دهد؛ مثلا در بحث از معماری رومیانه نظر برخی از محققان را درباره اینکه شیوه پرداخت معماری رومیانه علهم از سازه های چوبی است سطحی می شمارد و می گوید:
معنای پرداخت معماری قرون وسطا فراتر از جنبه های فنی است. این قبیل آرای او محدود به معماری قرون وسطی نیست. درباره معماری کارکرد مدار روزگار مدرن نیز می گوید: «خطاست اگر تصور شود که معماری کار کردمدارانه صرفا به کارآمدی در معماری علاقه داشته است. کار کردمداری، مانند دیگر جنبشهای بزرگ تاریخی، پیش از هر چیز به معانی دلبسته بود؛ یعنی به این موضوع که به انسان پایگاهی وجودی داده شود». او در جایی دیگر به وام داری خود به اندیشه فلسفی مارتین هایدگر تصریح می کند و می گوید نگرش خاص او به تاریخ معماری را دیگران پیشتر در رشته های دیگر به کار گرفته اند. «نمونه بارزش فلسفه هایدگر است که در آن، از زبان به منزله منبع اصلی اطلاعات درباره انسان، و کلا وجود، استفاده می شود. هایدگر با مطالعه تاریخ واژه ها، مانند “چیز”، “ساختن”، “مسکن”، معانی بنیادین را به زندگی بازگردانده و مبنایی عینی تر برای فهم رابطه میان خویش و محیطمان در اختیار ما نهاده است. […] انسان در زبان حضور دارد، درست همچنان که طبیعت و خدا در زبان حضور دارند. اما معماری نیز نوعی زبان است. اگر معماری را به منزله تاریخ صورتهای معنادار بررسی کنیم، انسان و طبیعت و خدا را نیز در آن خواهیم یافت. پس خواهیم آموخت که هستیم و خواهیم توانست موضعی اختیار کنیم؛ در نتیجه، معماری طوری از وجود خواهد شد.» و همه کار او وارسی این طور» وجود است.
از نظر نوربرگ- شولتس معنا نیاز بنیادی انسان است و انسان چیزی نیست جز معانی ای که در دسترس اوست. بلوغ روانی آدمی به معنای آگاه شدن او از معناهاست. هر فرد در درون نظامی معنایی زاده می شود که آن نظام معنایی از طریق مظاهر نمادینش به فهم آدمی در می آید. در همین نظام است که آدمی با «ساختن» معناها را آشکار می کنند. هر محصول انسان را می توان نماد یا ابزاری دانست که در خدمت هدف نظم (معنا بخشیدن به نسبتهای معینی میان انسان و محیط اوست. انسان این کار را از طریق نمادپردازی انجام می دهد و از این راه، مقام و موقع فردی خود را تعالی می بخشد و به موجب آن به حیاتی اجتماعی و هدف دار دست می یابد. از همین رو، هدف معماری آشکار کردن معناها در قالب نظام مکانها و معبرها و عرصه هاست. اگر معناها در معماری به ظهور می رسند و عینیت می یابند، پس می توان معماری را تعین بخشیدن به فضای وجودی تعریف کرد. پس هدف اصلی معماری این است که به انسان کمک کند وجودش را معنادار سازد، نه اینکه فقط نیازهای جسمانی او را برآورد.
از چنین منظری، تاریخ معماری را نیز گونه ای دیگر می توان دید: سیر تحول و کاربرد نظامهای نمادین معماری. در این صورت، تاریخ معماری تاریخ نمادهایی است که بر معانی وجود دلالت می کنند. پس تاریخ معماری تاریخ امکانات وجودی است. آنچه در طی زمان در عالم ساختن و سکونت کردن روی داده است ظاهری دارد و باطنی. به سخن دیگر، دو تاریخ موازی در کار است: یکی تاریخ واقعی بناها و کاربردها که همان تاریخ ظاهری است؛ دیگری تاریخ آرمانی نمادپردازیهای ممکن. تاریخ اول مبین جریانی بی ثبات است که در آن، راه حلهای «بدوی» و «پیچیده) بسته به موقعیت جابجا می شوند؛ تاریخ دوم سیر رشد عمومی معرفت و امکانات است. تاریخ معماری نوربرگ – شولتس حکایت تاریخ دوم است؛ تاریخی که نشان می دهد چگونه انسان در اوضاع و احوال گوناگون «پایگاه فضایی» یافت. چنین تاریخی است که می تواند ذوق انسان را در قبال محیط خود بپرورد و فهم او را از رابطه اش با محیط بهبود بخشد. معنا در معماری غرب با چنین نگرشی پدید آمده است.
شایسته است خواننده پیش از آغاز کتاب تصویری اجمالی از محتوا و ساختار آن داشته باشد. چون یکی از دوستان فاضل پیش از این مقاله ای در این باره نوشته است، ترجیح می دهم در اینجا قسمتی از آن مقاله را، با اندکی تصرف و تلخیص، بیاورم
همه فصول کتاب، به جز مؤخره، ساختاری واحد دارند: مقدمه، منظر و سکونتگاه، بناء پرداخت ۲۲، نمونه ها، تصور فضا و سیر تحول آن، معنا و معماری. مقدمه هر فصل مدخلی است به عالم معماری مورد بحث در آن فصل. نویسنده در هر مقدمه موقعیت شکل گیری سبک معماری مورد بحث، رابطه آن با معماریهای دیگر و خصوصیات شکلی معماری سبک را توضیح می دهد. در باب «منظر و سکونتگاه، رابطه معماری با محیط طبیعی، طرز استقرار کانون زیستی در محیط و ویژگیهای کلی فضاهای شهری بیان می شود. تبیین این رابطه بر دیدگاه نویسنده درباره رابطه فضای مصنوع با محیط طبیعی مبتنی است، که با یکدیگر «مکان» خاص را می سازند.
نویسنده در باب «بن» در هر فصل، خصوصیات کلی گونه های بناهای هر دوره را بررسی می کند؛ یعنی به گونه شناسی دوره می پردازد. در این باب تحولاتی که در بسط و گسترش زبان معمارانه در قالب گونه های اصلی آن روی داده است تبیین می شود. در باب «پرداخت»، ریخت شناسی مراتب مختلف محیط بررسی و طرز سازماندهی اجزای مختلف معماری معین می شود. مؤلف با این تحلیل ساختاری رابطه بین قسمتهای مختلف بنا، عوامل مؤثر در شیوه خاص سازماندهی اجزاء اثرهای مصالح و رنگ و نور و غیره تحول روی داده در هر دوره و شکلهای حاصل را نشان می دهد. باب بعدی هر فصل به معرفی چند نمونه
مشخص از معماری دوره اختصاص دارد. این نمونه های انتخابی بر حسب نوع معماری شاخص دوره ها متفاوت است: مثلا در مصر فقط بناهای عمومی دینی، در یونان بناهای عمومی دینی همراه با یک نمونه شهرسازی (پرینه) ، در بررسی معماری شیوه پردازانه، فضای شهری و بنای عمومی و مسکن. به عبارت دیگر، مؤلف کوشیده است بر حسب مفهوم کلی ای که در پی آن بود، نمونه هایی در مراتب مختلف محیط انتخاب کند و مثال آورد. در باب «تصور فضا و سیر تحول آن»، چگونگی سازماندهی فضایی در هر دوره و تحول آن، یعنی موضع شناسی بناها، بررسی شده است. نویسنده با این دیدگاه که هر فضای سازمان یافته متشکل از عناصر مرکز و راه و قلمروهاست، می کوشد رابطه بین این سه عنصر، به ویژه طرز سازماندهی فضایی دو عنصر راه و مرکز را در چارچوب جهان بینی و نگرش حاکم در هر دوره معماری تبیین کند. در این شیوه بررسی مثلا می توان دریافت که نظام فضای رومی و فضای مصری هر دو مبتنی بر سازماندهی محوری اند؛ اما تفاوت در اجزای تشکیل دهنده فضا و جهان بینیهای متفاوت حاکم بر سازماندهی فضایی آنها سبب می شود که دو مفهوم کاملا متمایز از فضا و انتظام آن حاصل شود. در باب «معنا و معماری» چگونگی تبلور جهان بینی و عقاید و دیدگاهها و به طور کلی فرهنگ دوران در قالب معماری تبیین می شود، با این اعتقاد که «معماری و شهرسازی» مقولات فرهنگی را به بیان نمادین در می آورند.
قصد بر این نیست که با یادآوری زحمتهایی که چیزی جز انجام دادن وظیفه مترجمی نبوده است، بر خواننده منت نهم و وقت گران مایه او را به هدر دهم. پس درباره ترجمه به ذکر نکته ای در خصوص امری شبهه انگیز بسنده می کنم.
تاریخ معماری بنا بر ماهیت خود آکنده از اعلام گوناگون است از نامهای کسان گرفته تا نام جایها و آثاره این ویژگی در تاریخ نامه های مربوط به فرهنگهای دیگر، از جمله معماری غرب، قوت می گیرد. خوانندگان آشنا با تاریخ معماری از آشفتگی و چندگانگی تاریخ نامه های معماری از نظر ضبط اعلام آگاه اند. مثلا می دانند که نام کلیسای دیر سن دنی گاهی سنت دنیس خوانده شده است و نام موهوی – نادی۲۴، معمار معروف مجار، گاهی موهولی – نگی و گاه موهالی – ناگی. دیده اند که حتی نام نوربرگ – شولتس به صورتهای گوناگونی چون نوربرگ- شولتز و نوربری- شولتز ضبط شده است. پیداست که این آشفتگیها از اصل نامها برنمی خیزد. در میان خود اروپاییان نیز، با آن همه تنوع زبانها و گویشها، چنین تشتتی دیده نمی شود. در روزگار ما در خصوص ضبط اعلام اجماعی جهانی پدید آمده است: نام هر کس را در هر زبان باید به صورتی تلفظ و ضبط کرد که متناسب با امکانات آن زبان، تا حد ممکن به تلفظ نام او در زبان قوم خود او نزدیک تر باشد. مشکل این آشفتگی در کتابهای مترجم فارسی این است که هر مترجمی به جای مراجعه به مراجع ضبط أعلام و مراعات این ضابطۂ عام سلیقه خود را ملاک می گیرد. بسیاری از مترجمانی هم که با تلفظ اصلی نامها آشنایند به قواعد آوایی زبان فارسی بی اعتنایند. در سالهای اخیر که منابع ارزنده ای برای شیوه ضبط أعلام در زبان فارسی پدید آمده است، چنین کاری را، چه از سر شتابزدگی، چه از روی آسان گیری، و چه از روی اعمال سلیقه شخصی باشد، عذری نمی توان نهاد. مترجم در این متن کوشیده است این قاعده ها را مراعات کند مگر در مواردی که صورتی نادرست از نامی آن چنان شهرت یافته باشد که ضبط صحیح أن مانع ارتباط صحیح خواننده با موضوع گردد. امیدوارم این ترجمه از این نظر متنی قابل اعتماد برای دانشجویان و علاقه مندان و پژوهشگران تاریخ معماری باشد.
مترجم از اینکه سالی از عمر خود را در پی نوربرگ – شولتس در طلب معنای معماری گذرانده خشنود است. او این خشنودی در عین ناداری معنوی را نمونه ای از نعمت الهی «درویشی و خرسندی» می شمارد. نعمتهای خدا در طی این کار کوچک محدود به این نبوده است. از جمله این نعمتها اشنایی با کتاب از طریق همکار دانشمند، سرکار خانم دکتر زهرا اهری است. ایشان این کتاب را معرفی کرد و ظرایف آن را باز گفت و مقاله ای در معرفی آن در فصلنامه خیال منتشر کرد. دوست فاضل، آقای ایرج داداشی هم اصل کتاب را در اختیار این جانب گذاشت. اما نعمت بزرگ دیگر آن بود که «حریف حجره»» دیگرم، دکتر محمدرضا رحیم زاده، پیش نویس ترجمه را خواند و بسیاری از دشواریها و اشکالهای آن را پیراست و عیبهای آشکار مترجم و ترجمه اش را پوشاند. ای کاش او مجموعه ای از این نکته ها را در قالب مقاله ای منتشر می کرد و در اختیار همه می گذاشت.
مترجم این کتاب را از آن رو برای ترجمه و نشر، آن هم به دست انتشارات فرهنگستان هنر ایران، مناسب و دربایست شمرده که معتقد است بیماریهای ذهنی و عملی معماری و معماران ما در برابر معماری غرب نه از ذات معماری غرب، بلکه از سطحی نگری و شتابزدگی ما برمی خیزد. پس درمان آن نیز ترویج نگاه ژرف به این معماری است. خواننده منصف و هوشمند با خواندن این کتاب در می یابد که معماری غرب پیوندی بسیار استوار با فرهنگ و اندیشه غربی دارد. به علاوه، او اهمیت معماری و محیط معنادار در حیات مادی و معنوی انسان را نیز در می یابد. از اینها گذشته، کتاب الگویی آموزنده برای محققان تاریخ معماری ایران نیز هست و آنان را فرا می خواند که به جای افراط در اتکا به شواهد مادی و تفریط در بی اعتنایی به شواهد و اتکای بیش از حد به یافته ها و بافته های ذهنی، راهی میانه برگزینند و معنا را در بطن آثار معماری بجویند.
مترجم از مسئولان فرهنگستان هنر که اهمیت این کتاب را در اوضاع کنونی اندیشه و عمل معماری ایران دریافتند و امکان ترجمه و نشر آن را فراهم آوردند، به ویژه از مدیر محترم انتشارات، آقای علیرضا اسماعیلی، و همکاران ایشان در انتشارات سپاس گزار است و پاداش ایشان را از شاکر حقیقی خواستار.
و ستایش در آغاز و انجام از آن خداست.
زیباشناسی سازه در معماری معاصر
چکیده
پیوند فرم معماری و سازه تندیس خاصی را به وجود می آورد که حاصل خلاقیت در سازه ، فرم و فن آوری ویژه ای در ساخت است .به تدریج این پیوند در پی تحولات موجود در معماری می تواند دستمایه ای برای شکل گیری زیبایی و استواری در سازه گردد .فضای معماری در تار و پود سیمای شهری ، فضای کیفی و خصوصیات بصری میتواند تاثیر مثبت گذاشته ومی تواند بیان گر جایگاه نقش سازه در فرمهای معماری باشد . بنابر این می توان بیان کرد که سازه ها به دو صورت می توانند در فرمهای معماری تاثیر گذار باشند . 1- عملکرد ذاتی سازه که تحمل و انتقال بار و به عنوان اسکلت نگه دارنده ساختمان است . 2- عملکرد تندیسگونه . عده ای از محققین معماری (ماریوسا لوا لدوری ) معتقد است که توجه به سازه ساختمان به صورت غیر قا بل اجتنابی منجر به زیبایی خواهد شد . بدین ترتیب میتوان نتیجه گرفت دانش درک سازه به عنوان قسمتی از معماری و زیبا شناسی تلفیقی واجد اهمیت است و پیوند مشترک و درک متقابل سازه ، معماری و زیبایی تخصصی است که جز از معمار و طراحی چیره دست بر نمی آید . از آنجا که سازه ها همیشه برای اهداف معینی ساخته می شوند پس توجه به سودمندی یکی از تفاوتهای اساسی بین ساخت فضاهای ساختمان و سازه ایست . در نتیجه هیچ سازه ای بخاطر خود سازه ساخته نمی شود . به عبارت دیگر مفهوم سازه برای سازه هیچ گاه صحیح نیست . بنابر این می توان نتیجه گرفت که : تعادل ، پایداری ، عملکرد ، زیبایی عواملی هستند که بحث "زیبایی"در سازه را بیشتر مطرح می کنند و از آنجا که سازه ها اصولا و ماهیتا واجد تعادل ، پایداری و عملکرد هستند ، این خصوصیات اصالت صداقت و زیبایی را بر این اساس مطرح می کنند. (احمدی،1375 )
مقدمه
سازه در معماری به عنوان اولین مسئله مهم بر پا سازی فضا مطرح است . اما کمتر به عنوان مسئله ای زیبا شناسی به آن نگریسته شده ، زیرا که زیبا شناسی قالبا در آخرین مراحل طراحی و ساخت مطرح می شود . در ذهن عموم مردم وظایف مهندس سازه جوابگویی به نیازهای یک معماری برای ایجاد یک سیستم سازه ای است که ضمن تحمل نیروهای وارده رفتار شناختی شده ای در شرایط مختلف بار گذاری داشته و از ایمنی لازم بر خوردار باشد . فرایندی از طراحی که نیاز به محاسبات بسیار زیادجهت تعیین تنش ها و تغییر شکلها دارد طراح نه تنها باید دامنه وسیعی از انتخابهای مختلف را مد نظر داشته باشد بلکه باید رفتار این سیستمها را در شرایط مختلف بار گذاری دقیقا بررسی نماید و از تامین سایر نیازهای طرح اطمینان حاصل نماید . در پی شناخت رابطه هنر طراحی معماری و طراحی سازه و پرداختن به زیبا شناسی بین این دو می توان گفت سازه جزئی از اجزاء فرم معماری است . هدف در این مقاله بررسی جایگاه سازه در ساختار زیبا شناسا نه معماری معاصر است که در آن از روشهای استدلالی و تحلیل ، بر پایه کشف ماهیت پدیده ها و روابط بین آنها استفاده شده است تا ساختار نظریه بوجود آید که بر پایه ایده های زیر می باشد : 1- بررسی چگونگی استفاده از ایده های سازه ای در فرمهای معماری 2- بررسی سوابق سازه بر ساختار زیبا شناسی از گذشته تا حال 3- بررسی نحوه نماد پردازی سازه ای با نمایش سطوح فن آوری جدید در اجرا .(ضیمران ،محمد،1380)
نتیجه گیری
یک طراحی بدیع و نوین براییک ساختمان هنگامی میسر خواهد بود که فرایند طراحی و شکل گیری مراحل مختلف طرح نتیجه هم فکری – هم کاری و تلاش معمار مهندس ساختمان – مهندس تاسیسات و حتی سازندگان ان ئدر چنین مسیری می باشد . مهندس سازه عضوی از تیم طراحی و ساخت می باشد که به خوبی به ویزگیهای مصالح و رفتار سازه ها تحت تاثیر بارهای متفاوت واقف است . همچنین فرایند ساخت و تولید اجزارا بخوبی درک می کند . مهندس سازه باید در روند شکل گیری یک طرح معماری ، وظیفه خطیر طراحی سازه و اجزا آن را در قالب محاسبات ساختمانمی ، طراحی فرم سازه ، طراحی اعضا سازه و اتصالات آن با تحقیق معیارهای طراحی الزامات و محدودیت های طرح در ابعاد مختلف به عهده گیرد . هدف اصلی طراحی معماری باید ایجاد فرمهایی باشد که هم نیازهای کاربردی ساختمان را تامین نماید و هم از نظر زیبا شناسی موفق باشد و هدف اصلی طراحی سازه باید ایجاد فرم های سازه باشد که ضمن تا مین نیاز های کاربردی ، بارهای اعمال شده را نیز به بهترین نحو و بصورت اقتصادی تحمل نماید . وظیفه مهندسین سازه آفرینش طرح هایی است که از نظر عملکردی پاسخگوی نیازهای طرح بوده و از نظر فنی ، اجرایی و اقتصادی دارای شرایط لازم باشد . و علاوه بر ان از نظر مطلوبیت های فرم ظاهری ساختمان مکمل حس زیبا شناسی معماری باشد . باید تفاوت میان نقش های متفاوت و در عین حال بسیار مهم معمار و مهندس به خوبی درک شود تا ارزش واقعی کار هر یک به خوبی شناخته شود . در نهایت رابطه بین طراحی و ساخت تنها زمانی به رقابتی مثبت و سازنده تبدیل خواهد شد که این شناخت به خوبی تامین شده باشد .مهندسی سازه یک هنر است که هدف ان ایجاد ساختمانهایی است که جوابگوی نیازهای عملکردی ، معیارهای زیبایی شناختی ، نیازهای دوران بهره برداری و محدودیت های مربوط به شرایط اجرای ساختمان باشد .(گیدئین ،زیگفرند ،1376)
تأثیر عرفان مولوی در طراحی فضاهای نیایشی
چکیده
مولوی یکی از شاعران و عارفان برجسته ایرانی است که نقش بسزایی در گسترش فرهنگ اسلامی داشته است. نیاز به معنویت، لازمه زندگی تمامی افراد یک جامعه از هر نوع فرهنگ و دین است. در این رابطه توجه به وحدت و کثرتگرایی دینی از مسائل حائز اهمیت است که مولوی به این امر توجه ویژهای داشته و اختلاف مذاهب را به دلیل اختلافنظر و دیدگاه ها در نظر گرفته است. همچنین بسیاری از سرودههایش به وحدت وجود اختصاصیافته است. توجه به وحدت وجود و کثرتگرایی دینی در طراحی فضا باعث میگردد تا مجموعه نیایشی مورد استقبال افراد بیشتری قرار گیرد و محدودیتهای کمتری برای استفادهکنندگان وجود داشته باشد. بین وحدت وجود و طراحی فضای نیایشی رابطه معناداری وجود دارد. تحقیقات اولیه آشکار ساخت تاکنون فرهنگسراهای زیادی برای مولوی و تعالیم وی ساختهشده، ولی ترکیب آن با فضای نیایشی در نظر گرفته نشده است. این مقاله برای نخستین بار به بررسی عرفان مولوی و نحوه بهکارگیری آن در فضاهای نیایشی میپردازد. در مقاله حاضر سعی شده است تا از یک سو با مطالعه کتابخانهای و از سویی دیگر با مطالعه تحلیلی به بررسی وحدت وجود در عرفان مولوی و تأثیر آن در طراحی فضای نیایشی پرداخته شود. پژوهشهای انجامشده نشان داد تعالیم مولوی تأثیر مستقیم در طراحی فضاهای نیایشی دارد.
کلیدواژه: فضاهای نیایشی، وحدت وجود، کثرتگرایی، عرفان مولوی، طراحی فض
1- مقدمه
نیایش برترین عبادت شمردهشده و جایگاه آن در آموزههای دینی بس والا تلقی گردیده است و اولیاء خدا همواره بر آن اهتمام ورزیدهاند. ازجمله افراد معدودی که عمیقترین اسرار دعا و نیایش را بیان کرده است، جلالالدین مولوی است. او معتقد بود آغازگر دعا خداوند است؛ چون اوست که احساس نیاز را در انسان به وجود میآورد. در نظر او دعا آن چراغی است که خدا در این عالم روشن ساخته تا انسان را از ظلمات بیرون آورد(علمی، 1390، ص. 38).
در میان تمام کاربریهای موجود، فضایی که انسان بتواند با درون خود ارتباط برقرار نماید و یا به عبارتی خلوت کند تعریفنشده است. به این ترتیب وجود فضایی که فارغ از مذهب و ادیان مختلف، بتواند نیاز به خداشناسی و عرفان را برآورده سازد ضروری مینماید. همچنین امروز پیام عرفانی در اندیشه مولانا، برای بشریت و عصر حاضر نهتنها در ایران که در اروپا و امریکا نیز جدی گرفتهشده است. به همین دلیل و با توجه به پیشینه غنی درزمینه معرفت و خداشناسی و داشتن عارفان و عالمان بزرگی همچون مولانا در سرزمینمان ایران، به فضایی شایسته و متناسب برای آموزش این تعالیم نیازمندیم.
در رابطه با پژوهش مطرحشده پرسشهای زیر قابلبررسی است:
آیا بین وحدت وجود کثرت گرایی دینی در اندیشه مولوی و طراحی فضای نیایشی رابطه معناداری وجود دارد؟
چگونه میتوان با بهرهگیری از عرفان مولوی فضای نیایشی مطلوب برای تمام فرهنگها طراحی نمود؟
از کدام ویژگی در عرفان مولوی برای برآورده کردن نیاز به معنویت در اقشار مختلف جامعه میتوان استفاده کرد؟
5- نتیجهگیری
با بررسیهای انجامشده آشکار شد بین وحدت وجود و کثرتگرایی دینی در عرفان مولوی و طراحی فضای نیایشی رابطه معناداری وجود دارد؛ بدین صورت که با بهره گیری از عرفان مولوی میتوان به طراحی فضای نیایشی مطلوب دست یافت(بند 4-1). از سویی دیگر بهکارگیری مراحل عرفان مولوی و مفاهیم وحدت وجود، وحدت و کثرت و خلوت و صحبت در عرفان مولوی میتواند برای القای معنویت در طراحی فضای نیایشی تأثیرگذار باشد (جدول شماره 1)؛ و با توجه به تحقیقات صورت گرفته مشخص گردید که برای برآورده کردن نیاز به معنویت در اقشار مختلف از کثرتگرایی دینی در عرفان مولوی میتوان استفاده نمود (بند 4-1).
دانلود رایگان مقاله:
در جست و جوی ویژگی های پایداری در معماری خانه های سنتی شیراز
چکیده :
در معماری پایدار شاهد هستیم که بنا به عنوان بخشی از پیکره محیط مجاور و طبیعت پیرامونش، نه تنها سبب هدر رفتن انرژی نمی شود، انواع آلودگی های محیطی را ایجاد نمی نماید و بر سلامت انسان تأثیر منفی نمی گذارد بلکه با صرفه جویی و مصرف بهینه انرژی، برخورداری از مصالح همساز با اقلیم و قرار گرفتن در چرخه ی زیست بوم، در جهت تحقق اهداف توسعه پایدار حرکت می کند. اينمقالهدرپيدركاصولوارزشهايتكرارپذيرحاكمبرمعماريخانههايسنتی شیرازبهعنوان يكمعماريپايداراستواستخراجويژگيهايقابلتكرارآندرراستايدستيابيبهاهدافمعماري پايدار،ازاهدافآنبهشمارمي رود. روش این پژوهش، مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای و تحقیقات میدانی است و رویکردی توصیفی دارد. برای دستیابی به اهداف مورد نظر، تعدادی ار خانه های سنتی شیراز که متعلق به اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی بودند، به دلیل تشابه کالبدی و ارزش های معماری پایدار در آن ها مورد بررسی قرار گرفت. این بررسی با در نظر گرفتن سه جنبه پایداری محیطی، پایداری فرهنگی و پایداری اقتصادی که سه جنبه اصلی معماری پایدارند، صورت پذیرفت. به امید آنکه بازخوانی اصول پایداری استفاده شده در معماری سنتی بتواند منجر به ارتقای کیفیت معماری معاصر ایران شود.
کلمات کلیدی :مفهوم پایداری ، معماری سنتی ، طراحی محیطی ، طراحی فرهنگی ، طراحی اقتصادی
1. مقدمه
چگونگی برخورد با طبیعت و معماری در آن، واکنشی است که هر انسانی در نقاط مختلف کره زمین داشته و خواهد داشت و معماری باقی مانده از دوران گذشته نشان دهنده فائق آمدن او به صورت کامل یا ناقص بر عواملی همچون مسائل اقلیمی، آب و هوا و ...می باشد. از اینجاست که ما شاهد معماری بومی گوناگونی در کشورهای مختلف جهان همخوان با اقلیم و فرهنگ می باشیم که ویژگی های خاص منطقه خود را نشان می دهند. معماری بومی ایران، سابقه ای کهن دارد. در هر گوشه از آن، بناهایی با معماری های متفاوت به چشم می خورد که در عین حال اشتراکاتی با هم دارند، این ویژگی، آنها را نیازمند بررسی کرده است.اما آنچه فرهنگ معماری گذشته به صورت یک سنت در خود داشته است امروزه تنها به صورت پیکری بی جان پیش روی ماست، از این رو جوامع امروز، در پی کشف و استفاده از ارزش های گذشته، ناگزیر به جست وجو و کنکاش در شناخت ارزش های نا آشنا و فراموش شده در خود است.
توسعه پایدار که از دهه 1990 بر آن تاَکید شد جنبه ای از توسعه انسانی و در ارتباط با محیط زیست و نسل های آینده است.دغدغه اصلی معماری پایدار، مربوط به مسئله محیط زیست است و از تمامی گرایش هایی که به مسئله تقلیل از مصالح و انرژی توجه کرده اند بهره می گیرد و هدف اصلی آن طراحی ساختمان های پایدار، کاهش آسیب بر روی محیط و منابع انرژی و طبیعت است.
اهداف پروژه : "هر سرزمینی یک روح، یک تفکر، یک فرهنگ، یک معماری دارد که قابل تداوم است و باید تداوم پیدا کند.(میرمیران،1374)
پایداری مفهومی است که بیشتر به عنوان اندازه ی ارزش یک روش به کار برده می شود و فرآیندی قابل تکرار است.با این نگرش، درک اصول و ارزش های تکرارپذیر معماری بومی، بسیار با ارزش می باشد.مسلماّ معماری سنتی پاسخگوی نیازهای زمان خویش بوده و تکرار آن امری بیهوده است. این مقاله در پی درک اصول و ارزش های تکرارپذیر حاکم بر معماری پایدار است که استخراج ویژگی های قابل تکرار آن در راستای دستیابی به اهداف معماری پایدار، از اهداف آن به شمار می رود.
پایداری بسیاری از بناهای سنتی شیراز، از لحاظ فرهنگی-اجتماعی، اقتصادی و محیطی یکی از ارزش هایی است که قابلیت تعمیم در معماری امروز خانه ها را نیز دارد. این مقاله با در نظر گرفتن خانه های سنتی شیراز به عنوان مصداقی از معماری پایدار، درصدد رسیدن به دو مسئله است: 1) بررسی الگوهای پایداری معماری خانه های سنتی شیراز. 2) شناخت اصول و ارزش های تکرارپذیر حاکم بر معماری خانه های سنتی شیراز برای استفاده و تعمیم این اصول در معماری معاصر ایران
نتیجهگیری:
به منظور دستيابي به ارزش هاي قابل تكرار در معماري بومي، تعدادي از خانه هاي سنتي شیراز به عنوان مصداقي از معماري پايدار مورد بررسي قرار گرفتند. بناهاي مورد بررسي پايدارند ؛ زيرا نيازهاي خود را نسبت به آب و انرژي در سايت خود تأمين مي كنند و نه تنها با سايت و اقليم خود سازگارند، بلكه خود را در تغييرات محيط سهي مي دانند. بدون آلودگي كار مي كنند و هيچ نوع ضايعاتي را كه براي نوع ديگري از فرآيندهاي ساختماني مفيد نباشد و يا به طور مستقيم در محيط زيست قابل مصرف نباشد ، توليد نمي كنند و باعث ارتقاي كيفيت هاي محيطي نيز مي گردند. در استخراج ارزش هايي كه مي بايست در شكل گيري معماري مورد توجه قرار گيرند، توجه به ارزش هاي تكرار شدني معماري سنتي بسيار با اهميت است. تأثير اين ارزش ها در هر سه زمينة پايداري محيطي، فرهنگي - اجتماعي و اقتصادي، قابل بررسي است. در اين مقاله خانه هاي سنتي شیراز از سه بعد محيطي، فرهنگي و اقتصادي مورد واكاويقرار گرفتند و ارزش هاي حاكم بر آن ها كه پاسخگوي نيازهاي دوران خود بود استخراج شد. نكتة اساسي در فهم كاربردي بودن ارزش هاي استخراج شدة معماري سنتي مي باشد. بازخوانی اصول پایداری استفاده شده در معماری سنتی می تواند منجر به ارتقای کیفیت معماری معاصر ایران شود.
البته جامعه معماری، قدرت تکنولوژی را در حل مشکلات انسان نادیده گرفته است ولی معماری پایدار دو هدف (تکنولوژی و اهداف انسانی) را در کنار هم آورده و به ایجاد رابطه های انسانی، اعتبار معنوی بخشیده است. در نتیجه می توان گفت ساختمان پایدار علاوه بر، برآوردن نیازهای جسمی انسان ها، نیازهای روحی آنها را نیز مرتفع می سازد و در واقع نظام هایی هستند که توسعه پایدار را در سطح جامعه بر اساس سلامت بشر، بهره وری و رفاه، بیان می کنند.
هنر نور و رنگ در اثر بخشی کیفیت فضاهای معماری
چكيده
عناصر تزئيني معماري دوره کهن دربناها به طور چشم گير ديده مي شود. از جمله عناصر تزئيني، ارسي ها هستند که طرح و نقشي خاص دارند؛ اما امروزه با توجه به نفوذ معماري غرب و کمرنگ شدن عناصر سنتي، درحال فراموشی اند. اين از نقشهاي اصلي بته جقه، چهارپر و طرح هاي قاب بندي و گل تشکيل شده که در اغلب هنرهاي دوره قدیم به کار رفته اند. اين گونه استنباط مي شود که طرح هاي سنتي در دوره کهن در اغلب هنرها به کار مي رفته و با توجه به مصالح و ابزار کار آن هنر، در برخي ساده و در برخي با جزئيات همراه بوده است. هدف اين پژوهش، مطالعه طرح ارسي ها و حکمت الگو پذیری آنها از معماری اسلامی است. در پايان بررسي نقش هاي اصلي و تطبيق آنها با ساير هنرهاي دوره قدیم است. شيوه تحقيق توصيفي تحليلي و روش جمع آوري اطلاعات کتابخانه اي است. همواره هدف بر اين بوده است كه پنجره به عنوان یک عنصر ازساختمان با تزئينات گره خورده و به منظوري خاص در معماري سنتي و اسلامی ايران به كار رفته است .که در پایان به بررسی والاي جايگاه ارسی از جنبه هاي مادي و معنوي همچون ، زيبايي بصري، حفظ حريم و محرميت فضاي بيروني ارائه گردیده است.
واژگان كليدي: ارسی، نقوش سنتی، تزئینات معماری، پنجره، معماری ایرانی
مقدمه
معماری به عنوان اجتماعی ترین هنر بشری مرتبط با فضای اطراف انسان، عبارت است از علم و هنر و شکل بخشی به فضای زیست انسان. به عبارت دیگر، معماری به وجود آورنده فضایی است که انسان را از عوامل طبیعی مصون می دارد و فعالیت های زندگی فردی و اجتماعی وی را در بر گرفته و به نیازهای مادی و معنوی وی پاسخ می گوید. براساس مطالعات، به طورکلی برای معماری سه بخش اصلی قائل می شوند. اگر کسی توانست این سه بخش را به خوبی به انجام برساند، در معماری می تواند موفقیت خوبی کسب نماید؛ تفکر درست، خط کشیدن درست و انتقال درست سه بخش عمده معماری مناسب به حساب می آیند.
تا زمانی که مبانی نظری مشخصی نداشته باشیم و آن را نتوانیم درست تعریف کنیم، تفکر درست حاصل نمی شود و تا زمانی که بخشی از زمان و تلاش مان را برای معماری و آن هم درست فهمیدن آن و درست ایده دادن نداشته باشیم، خط کشیدن درستی در کار نیست و این قسمت سوم دارای بخشی اکتسابی است که باید جستجوکرد و یاد گرفت. جذبه معماری های کهن ما را وادار می کند که به گسست ناپذیری انسان، طبیعت و عرفان اعتقاد ورزیم. مردم و معماران گذشته، از زمان های دور با رویکردهایی سنجیده به طبیعت احترام گذاشته و آن را مورد مداقه قرار داده و خردمندانه با طبیعت زیسته اند. خلق عناصر معماری در اکثر آثار باستانی زمانهای گذشته، حاصل عشق و تمایل به ارتباط هم زیستانه با طبیعت بوده است و این چنین بود که گرایش های عرفانی در هنر معماری گذشته به وفور مشاهده می شود. یافت اسرار طبیعت و آمیزش آن با خلاقیت و نوآوری توانسته است سازه هایی بس افسونگر در معماری بیافریند و این همه در پناه همبستگی انسان و طبیعت و خلق هنر عرفانی است و باید چنین گفت که معمارانی که ترکیب های رنگ و باد را در معماری خود آمیخته اند شاگردان لئوناردو داوینچی هستند که با کلامی دانته وار گفته بود " هنر باید با طبیعت سازگار باشد". حفظ وفاداری به طبیعت، در بسیاری از راهبردهای منتهی به خلاقیت معماری تأثیر گذاشته است. خاصه اینکه این نوع دیدگاه به طبیعت و حفظ وفاداری نسبت به اسلوب طراحی معماری کهن در نگرش معماری پسامدرن بیش از پیش مورد عنایت است. بنابراین، آنچه در باب معماری فضاهای مسکونی امروز مطرح است این است که می توان به مدد این نگرش و با تأثیرپذیری از طبیعت در به کارگیری رنگ و نور به معماری مسکونی رنگ و بویی خاص بخشید روانشناختی و جامعه شناختی است طراحی نمود. از این رو این مقاله بر آن است تا ضمن نگاهی مختصر به مباحث رنگ در معماری به بررسی و تحلیل ارسی به عنوان یکی از اجزای مهم در معماری ایرانی پرداخته می شود.
نتيجهگيري
معماري به وجود آورنده فضايي است كه انسان را از عوامل طبيعي مصون ميدارد و در عبن حال كه فعاليتهاي زندگي فردي و اجتماعي او را در بر مي گيرد، به نيازهاي مادي و معنوي وي نيز پاسخ مي گويد. آنچه كه حائز اهميت است، ضرورت جستجو و كنكاش در اسرار عناصر برخي معماري ها براي كشف روابط بين انسان و طبيعت است كه با بررسي دقيقشان وادار مي شويم كه به گسست ناپذيري انسان، طبيعت و عرفان اعتقاد ورزيم. مردم و معماران گذشته، از زمان هاي دور با رويكردهايي سنجيده به طبيعت احترام گذاشته و آن را مورد مداقه قرار داده و خردمندانه با طبيعت زيسته اند. خلق عناصر معماري در اكثر آثار باستاني در زمان هاي گذشته، حاصل عشق و تمايل به ارتباط و هم زيستي با طبيعت بوده است و از اين رو است كه گرايش هاي عرفاني در هنر معماري گذشته به وفور مشاهده ميشود. آنچه در باب معماري فضاهاي امروز مطرح است اين است كه مي توان به مدد اين نگرش و با تأثير پذيري از طبيعت در به كارگيري رنگ و نور به معماري رنگ و بويي خاص بخشيد و كاربران و استفاده کنندگان قضاها را جهت بهره مندي بيشتر ا ترغيب نمود و فضايي مطلوب را كه برگرفته از خلقيات دروني ايشان و در عين حال مطابق با معيارها و ضوابط علمي و برپايه مطالعات روانشناختي رنگ و جامعه شناختي است طراحي نمود.لذا بايد به مقتضيات زمان و نيازها و شرايط روحي رواني افراد، بناها را داير كرد.
این مقاله در همایش ملی ارائه شده است. قیمت این مقاله در وب سایت سویلیکا سه هزار تومان است که شما میتوانید آنرا به صورت رایگان از اینجا دانلود کنید.
بررسی پیوند دو هنر موسیقی و معماری
چکیده
هنر به خودی خود دارای حس تجلی روح زیباشناسی میباشد . تمامی هنر ها در عالم هستی به صورت عرضی باهم در ارتباط هستند.موسیقی همان فرم غیر حجمی معماریست که با طنازی از راه شنیداری وارد ذهن ما شده و در تخیلات ما مانند اثری معماری ، نقاشی و غیره ، ظهور میکند . معماری نیز با ابزارآلات خود آن حس آرامبخش ، تعلق و زیبا شناسی موسیقی را به صورت فرمی قابل لمس و مادی میسازد ، معماري يعني ارايه ي توصيفي فني از يـك سيسـتمكه نشان دهنده ي ساختار اجزا آن ، ارتباط بين آنها و اصـول و قواعـد حـاكم بـر طراحـي و تكامـل آنهـا در گـذر زمـان باشـد ."افلاطون" در تعریف موسیقی می گوید: "موسیقی یک ناموس اخلاقی است که روح به جهانیان، و بال به تفکر، و ربایش به غم و شادی، و حیات به همه چیز می بخشد. جوهر نظمی است که خود برقرار می کند و آن به سوی هر چیزی است که نیک و درست و زیباست و با اینکه نامرئی است . آنچه هدف از این پژوهش بوده است رسیدن به اشتراکات این دو هنر وبکارگیری آنها در جهت خلق اثری هنری برای طراحی یک ساختمان آکادمی موسیقی است . برای رسیدن به این نتیجه باید : اول : با استفاده از اشتراکات این دو هنر الگو و ضوابطی برای طراحی مکانی مناسب برای آواها و نواها بدست آید . دوم: بهربردن از تناسبات و هندسه موجود و مشترک در هر دو هنر و سوم : درک مفهوم مشترک میان آنها .
کلمات کليدي: هنر ، موسیقی ، معماری ، پیوند معماری و موسیقی
مقدمه:
در زمینه ارﺗﺒاﻁ هنرها ﺑا یکدیگر همواره صحبت های ﺑﺴیاری می شود ، تمامی هنرها در جهان هستی به طور موازی با هم در ارتباط هستند . شاید بتوان دلیل آن را تجلی روح زیبایی شناسی در آن ها دانست . وﻗتی سخن از مشترکاﺕ معماری و موسیقی ﺑﻪ میاﻥ می آید، اﺑﺘدایی ﺗرین پرسش ﺑﻪ ماهیت وﺟودی این دو هنر ﺑاز می گردد که یکی ﺫاﺗاً ملموﺱ و عینی و دیگری ادراکی و ﺫهنی است. ﺑﻪ کارگیری اﺑزارهای ﺗحلیلی ما را ﺑﻪ مسیری رهنموﻥ می سازد ، که طی آﻥ خواهیم دید آفرینش معماری از هماﻥ خاستگاهی ﺑرمی خیزد و از هماﻥ گذرگاه هایی عبور می کند و ﺑاﻻخره به هماﻥ سرمنزل هایی می رسد که آفرینش موسیقی نیز مقید ﺑﻪ آنهاست . شاید ﺑﻪ همین دﻟیل "گوﺗﻪ"معتقد است که معماری یعنی موسیقی منجمد شده ". معماري عالي ترين تجلي گاه هنر اسلامي در عصر اوليه اسلام تا قبل از ورود مدرنیته به ايران بوده است که ماهیتی عینی دارد (بلعکس موسیقی )، به گونه اي كه هنر ايران در جهان در گام اول با معماري آن شناخته مي شود و بناها آن نمودي از فرهنگ و هنر،تمدن ، ايـدوئولوژي ، شـكل و سبک زندگي ايرانيان است.ماهیت موسیقی نیز از جنس عینی نیست تا بتوان آن را در فضا دید و لمس کرد ، لزوما باید آن را به وسیله قوای بصری ، هندسی و حتی فیزیکی "درک" کرد . شاید بهترین تعبیر از فضای موسیفی آن باشد که (فضای موسیقی حرکت دارد بدون آنکه جا به جا شود،تغییر مکان میدهد ولی در همان نقطه آغاز مانده است).همه اینها توسط ذهن هوشیار شنوده از طریق حس ادراکی اتفاق می افتد.
نتيجه گيري
با نظر بر این موضوع که موسیقی هنری کاملا غیر مادی بوده و قابل بساوائی نیست و بلعکس ، هنر معماری نیز تنها میتواند خود را با حس بینایی به منصه ظهور بگذارد، میتوان گفت که آثار هنری هر کدام ﺑا اﺑزار های خاص خود ﺑﻪ فرمهای متفاوﺕ ظاهر می شوند و هرکداﻡ ﺑﻪ روشی از ﻗوه احساسات انسانها استفاده می کنند و بدلیل آنکه آنها از یک منشاء فطری برای تاثیر گذاری بر ما نشات میگیرند دارای اشتراکات بسیاری هستند . معماری و موسیقی نیز از این اصل مستثنا نیستند . با گذار از پژوهش فوق ، میتوان به کثرت پیوندها و اشتراکات میان معماری و موسیقی تا حدی پی برد. (ریتم ، تنوع ، فضا ، هارمونی ، هندسه ، فراز و فرود ، اصل رعایت سلسله مرتب ، آرایه ها و حس تعلق به اثر خلق شده) بخشی از وجوه مشترک این دو هنر میباشد که از آنها به عنوان ابزاری برای تولید و خلق اثری در خور هر دو هنر که داری پیوندهای بسیاری در کل و جزء آن باشد دارای نقش بسزائی میباشند . وﺟوه مشترک در معماری و موسیقی ﺑﻪ درک و تجربه همزماﻥ ﻟﻄافت های هنری در این دو هنر می انجامد و مخاﻃب را ﺑﻪ اصل ﺟاودانگی و ماندگاری رﺟﻌت می دهد.
این مقاله در همایش ملی ارائه شده است. قیمت این مقاله در وب سایت سویلیکا سه هزار تومان است که شما میتوانید آنرا به صورت رایگان از اینجا دانلود کنید.
روند شکل گیری سبک معماری ارگانیک از مبانی نظری تا کالبد معماری
چکیده :
امروزه، بناهای بسیاری ساخته شده اند که هر یک از آنها معرف سبک معماری خاص خود می باشد. تا به امروز، سبک های معماری متنوعی شناخته شده اند که در برخی موارد نسبت به هم به راحتی قابل تمایز هستند و در برخی موارد دیگر هم، نقاط مشترک فراوانی دارند که تمایز آنها را با مشکل مواجه می کند. ریشه شکل گیری سبک های معماری هر منطقه ای موارد مختلفی می تواند باشد همچون مسائل اقلیمی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ..... . اما نقطه مشترک اکثر قریب به اتفاق آنها این است که نقطه شروع همه آنها به یک سری مبانی نظری بر می گردد. لذا برای تحقیق در هر سبک معماری، شناخت مبانی نظری آن امری لازم محسوب می شود. در این پژوهش سعی شده است سیر تکاملی سبک معماری ارگانیک معرفی شود و به این منظور ابتدا مبانی نظری مربوط به آن آورده می شود و پس از بیان افکار و نظرات صاحبنظران حوزه های مختلف، به ارائه نمونه های کالبدی ساخته شده به سبک معماری ارگانیک پرداخته می شود. این پژوهش در دسته پژوهش های کیفی قرار می گیرد و روش تحقیق در آن به صورت توصیفی-تحلیلی می باشد.
واژگان کلیدی: معماری، سبک معماری، مبانی نظری معماری ارگانیک، سبک معماری ارگانیک.
مقدمه:
لغت ارگانيکدر لغت نامه ها به عناوين مختلفی ترجمه شده است كه عبارتند از: عالي، بدست آمده از سازوارهاي زنده، وابسته به اندام، تن مايه و ..... . اثر ارگانيک به اثري گفته مي شود که مانند گياه و موجودي زنده کاملا به صورتي پويا درجهت های مختلف رشد کرده باشد و هيچ عاملي به جز نيروهاي حياتي مانع رشد آن نشده باشد. نمونه اين آثار کليه پديده ها و موجودات طبيعي مختلف عالم است. انسان به عنوان نماينده خدا درروي زمين با درک اصول پويا و حياتي عالم طبيعت، خود دست به آفرينش مي زند، آفرينش ارگانيک كه نمونه هاي اين نوع شکل گيري در تاريخ معماري کشورمان نيز فراوان است، از آن جمله مي توان به شهرسازي کاملا ارگانيک و انساني بافت هاي قديمي معماري (مانند ارگ تاریخی بم، شکل گیری هسته اولیه شهرها و گسترش تدریجی آنها و .....) اشاره کرد. شاید بتوان گفت بينش معماري ارگانيک ريشه در فلسفه رمانتيک دارد.
بحث:
همانگونه که اشاره شد، هر سبک معماری از یک سری مبانی نظری آغاز می شود. معماری ارگانیک نیز از این قاعده مستثنی نیست و دارای مبانی نظری مختص خود می باشد. آشنایی با مبانی نظری هر سبک معماری زمانی اهمیت می یابد که طراح قصد طراحی بنایی با آن سبک معماری را داشته باشد. طراح باید بداند این سبک معماری در چه شرایطی، در چه اقلیمی، در چه فرهنگی و .... شکل گرفته است، آن موقع است که دیگر یک بنا با یک سبک معماری خاص غربی، در بین بناهای یک بافت سنتی ایرانی (به عنوان مثال در اقلیم گرم و خشک) ظاهر نخواهد شد و برای توجیه این موضوع نام ها و دلایل متفاوتی بیان نخواهد شد.
امید است این پژوهش توانسته باشد با معرفی مختصری از سبک معماری ارگانیک، آگاهی مناسبی نسبت به این سبک معماری و جایگاه قابل استفاده آن را درون سایر طراحان و پژوهشگران ایجاد کرده باشد. در پایان سخن به همه عزیزانی که مایل هستند در این زمینه به پژوهش بپردازند پیشنهاد می شود سبک های دیگر معماری را نیز مدنظر قرار دهند و هر سبک معماری را از مبانی نظری آن تا رسیدن به فرم کالبدی بررسی کنند.
این مقاله در همایش ملی ارائه شده است. قیمت این مقاله در وب سایت سویلیکا سه هزار تومان است که شما میتوانید آنرا به صورت رایگان از اینجا دانلود کنید.
تأثیر بهره گیری از رنگ ها در گرافیک شهری؛ نمونه موردی: شهر تهران
چکیده
کی از مهمترین سر فصلها در زمینه زیبا سازی و گرافیک محیطی توجه و بکارگیری رنگ در محیط است. میتوان گفت رنگ مهمترین نقش را در الگوی رفتاری انسان شهر نشین داشته و عنصر اجتماعی و توانمندی است که افزون بر رسالت و وظیفه پیام رسانی و انتقال مفاهیم، جذابیت بصری شهر را نیز به دنبال دارد. علیرغم اهمیت شایان عنصر رنگ، اصولاً این مقوله و تاثیرات فضایی آن بر ساکنان شهر تهران کمتر مورد توجه قرار گرفته است و در مواردی نادیده انگاشته شده است. شهر تهران تحت تأثیر عواملی همچون آلودگی هوا، ازدحام تراکم وسایل نقلیه، افزایش روز افزون جمعیت، اقلیم جغرافیایی متنوع در مناطق مختلف آن و عواملی از این قبیل، به توده ای خاکستری و بی رنگ تبدیل گردیده است. با بررسی و شناسایی تاثیرات رنگ و بر اساس یک سیستم رنگی سازمان یافته و همچنین با برنامه ریزی اصولی و عملی در ساختار شهر تهران میتوان در ایجاد تمرکز ذهنی و افزایش حس آرامش در محیط یا به عبارتی آرام سازی بصری، موثرتر عمل نمود. لازم به ذکر است که یک طراح گرافیک در پرداختن به مبحث رنگ، صرفاً لایههای ظاهری و به عبارتی پوستههای بیرونی تجهیزات شهری، مبلمان شهری، نمای ساختمانها، کفپوش خیابانها و مواردی از این قبیل را در مورد تجزیه و تحلیل قرار خواهد داد و بررسی احجام، فرمها در حوزه فعالیت طراحان شهری، معماران و طراحان صنعتی خواهد بود، لذا این پژوهش در راستای دستیابی به اهداف فوق، در ابتدا به تعریفی کلی و جامع از طراحی گرافیک و سپس به ارائه مفاهیم گرافیک شهری یا محیطی پرداخته است. پس از تحقیق پیرامون جایگاه گرافیک محیطی و جنبههای مختلف آن، مبحث رنگ و موارد مربوط به آن مورد توجه قرار گرفته و نحوه بهره گیری از رنگ در گرافیک محیطی شهر تهران، شناخت نقاط ضعف و قوت آن و بررسی میدانی رنگ در حوزهی گرافیک محیطی در شهر تهران فصل پایانی این پژوهش را تشکیل میدهد. روش تحقیق در این پژوهش به صورت میدانی و مطالعه کتابخانه ای- اسنادی است آوری و با تحلیل رنگی، در حوزه رنگ و همچنین پوسته بیرونی آنها پرداخته خواهد شد.
بررسی پارادایم های محیطی موثر بر افزایش سلامت روانی سالمندان در طراحی فضاهای عمومی شهری
چکیده مقاله
سالمندی یکی از مراحل رشد است که به دلیل تغییرات وسیع در حوزه کارکرد زیست شناختی، روان شناختی و جامعه شناختی منجر به تغییرات در کارکردها و نقش ها ی فرد در جامعه می گردد.بر طبق آمار جهانی جمعیت سالمند در جهان رو به افزایش است، آمارها در کشور ما نیز تبیین کننده این واقعیت است. در دوره سالمندی تغییرات چشمگیری در ویژگی های فیزیولوژیکی و روحی_روانی انسان رخ می دهد این تغییرات افراد سالمند را وادار می سازد تا محیط فیزیکی را به گونه ای متفاوت از جوان ترها درک کرده و پاسخ های متفاوتی بدهند . سالمندان از جمله گروه های اجتماعی هستند که به دلیل شرایط سنی فعالیت های کاری اوقات فراغت بسیار دارند و امکان استفاده آنها از فضاهای شهری برای انجام فعالیت های اختیاری و اجتماعی بیش از دیگر اقشار جامعه است. با توجه به بررسی های انجام شده فضاهای شهری ما در حال حاضر نه تنها پاسخگوی سالمندان که حتی پاسخگوی افراد سالم نیز نمی باشد. مشکلاتی که سالمندان در فضاهای شهری عنوان کرده اند، می¬توان به : شلوغی معابر و ترافیک و سرعت زیاد ماشین ها ،آلودگی هوا ،کثیفی معابرو فضاها، ناهمواری مسیرها و نبودن پلهای عابر پیاده،کمبود فضاهای سبز، زیاد بودن فاصله دسترسی تا امکانات و تسهیلات عمومی، مبلمان شهری نامناسب ،عبور موتور سیکلت ها، عدم رعایت حق و حقوق سالمندان توسط مردم وکمبود تسهیلات عمومی اشاره کرد ،که بیان کننده این واقعیت است که علاوه بر طراحان ، مدیریت شهری نیز نقش مهمی را در ایجاد فضاهای شهری مطلوب ایفا می کند. از این رو با بررسی عوامل محیطی موثر بر در فضاهای شهری ،می توان به ایجاد سلامت روانی این قشر یاری نمودو با به اجرا در آوردن این مطالعات شاهد پویایی فعالیتهای اجتماعی شان بود که باعث افزایش امید به زندگی و افزایش کیفیت زندگی در این افراد می شود.
مروری بر مبانی نظری بافت های فرسوده، علل پیدایش و راه های برون رفت
چکیده مقاله
شهرهای با سابقه قدیمی، به دلیل مرکزیت جغرافیایی، سهولت دسترسی، مرکزیت ثقل اقتصادي و ویژگی هاي تاریخی_فرهنگی داراي پتانسیل بالقوه بالایی می باشند. علیرغم ویژگی هاي مثبت اینگونه شهرها، بافت آنها از لحاظ مشکلات کالبدی(فرسودگی)، زیست محیطی، درهم پیچیدگی بافت و ضعف زیرساخت ها رنج می برند. یکی از شهرهای با چنین مشخصه ای، شهر بابل می باشد. بافت هسته مرکزی این شهر عمدتا فرسوده است و نیاز به اقدامات ساماندهی و بهسازی دارد. هدف اصلی این تحقیق با توجه به وسعت دامنه مشکلات این بافت ها، رسیدن به اهداف توسعه پایدار در بهسازی و راه های برون رفت از آن می باشد. در همین راستا، تحقیق حاضر بر آن است ضمن تبیین انواع بافت های آسیب پذیر و شاخص های شناسایی بافت های فرسوده به علل پیدایش آن پرداخته و پیشنهاداتی در زمینه راه های برون رفت از وضعیت موجود و رونق بخشی به نوسازی در این بافت ها ارائه نماید. همچنین این پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ روش، توصیفي_ پیمایشي، و نحوه جمع آوری اطلاعات در بخش معرفی مفاهیم اولیه، از روش کتابخانه ای و در بخش جمع آوری مستندات از طریق مطالعات میداني(مصاحبه و مشاهده) صورت پذیرفته است.
بررسی تئوري هاي طراحي ايمن و پیشگیری از جرم از طریق طراحی ساختمان ومجموعه های فرهنگی
ناهنجاری های اجتماعی وجلوه های مختلف جرم ومسائل مرتبط با آن ، ریشه درعوامل فردی ومحیطی گوناگونی دارد وبراین اساس نوع واکنش وراهکارهای پیشگیری ومقابله با جرایم نیزمتفاوت است. ازاینرو عده ای از صاحب نظران در تحلیل بزه کاری براین عقیده اند که بین بزه کاری وشرایط محیطی رابطه متقابلی وجود دارد. به گونه ای که گاهی محیط زمینه ساز وتسهیل کننده بزه کاری ودر بسیاری موارد عامل بازدارنده وقوع جرایم است . ازاينرو نقش طراحان كه باديد بازدارنده در مقابل جرم به طراحي مي پردازند بسيار پررنگ،احساس مي شود. اين مقاله با بررسي گزارش هاي تحقيقاتي ومقالات وكتب معتبر به بيان نقش موثر طراحي در پيشگيري از وقوع جرم در ساختمان هاي مسكوني ومجموعه های فرهنگی مي پردازد. وبااشاره به فرضيات وتئوري هايي كه بالحاظ نمودن آن ها در طراحي محيطي باعث كاهش جرم مي شود. وسعي دراين داردكه به اين مقصود برسد که با طراحی صحیح واستفاده مناسب از فضا های کالبدی می توان ضمن کاهش فرصت های بزه کاری سطح امنیت را افزایش داد . مهمترين نتيجه اين رويكرد تغيير در رويه فكري متخصصان معماري وشهرسازي است .تا بانگاهي نو امكان اجراي اصول پيشگيري از جرم را درهنگام طراحي ساختمان يا ساختار شهري فراهم كنند. اين امر از آن جهت مهم است كه رعايت اين اصول مي تواند احساس امنيت شهروندان را افزايش دهد و موجب افزايش رفاه اجتماعي در شهر ورضايت مندي آنان گردد.
واژگان كليدي : پیشگیری از وقوع جرم ، تاثير طراحي بر جرم وجنايت ،تئوري هاي طراحي ايمني ،ويژگي هاي متغيير طراحي ، پيشنهادات طراحي
مقدمه
فاكتور هايي نظير سبك مديريت مسكن ، نحوه اجاره داري ،سطح محلي بيكاري وامكانات موجود اجتماعي ،ازجمله فاکتورهایی است که وقتیکه به دنبال ساده ترين پاسخ ها در ارتباط ميان سطوح جرم وبزه كاري با طراحي مسكن هستيم به ان می پردازیم و به راحتي به طراحي را سرزنش می کنیم كه آن فاكتور ها رادر نظر نگرفته است .
هنوز مدركي قطعي مبني براين موضوع وجود ندارد كه طراحي ،فاكتور اصلي ايجاد يا حل مشكلات نظم وقانون باشد. طراحي به خودي خود ،موجب رخ دادن جرم يا تبديل شدن افراد به مجرم نمي گردد.بااين حال به نظر مي رسدكه برخي از ويژگي هاي طرح، مشكلات جرم هاي محلي را تشديد مي كنند. اگر چه همين ويژگي ها در موقعيتي متفاوت ممكن است همان اثر را نداشته باشد.
اهميت داشتن شهري عاري از جرم وجنايت كه در آن شهروندان احساس امنيت كنند بر كسي پوشيده نيست .ودر مقياس خرد تر تمهيداتي كه بتواند بزه را در مكان هاي عمومي ومسكوني كاهش دهد بسيار ضروري ولازم به نظر مي رسد.
تحقيق حاضراين مبحث را دنبال مي كند .كه به چه شيوه هاي علمي وكاربردي مي توان سطح امنيت را در مكان زندگي بالا برد واحساس رضايت مندي بيشتري رااز زندگي در شهر ويك واحد مسكوني بوجود آورد.
چه راهكارهايي را براي برون رفت از وضعيت ساختمان ها ي در معرض بزه مي توان پيشنهاد نمود وآيا براي جلوگيري ازعوامل بزه فقط نوع طراحي فضاهاي ساختمان نقش دارندويا عوامل ديگري مثل روانشناسي محيط وافراد ،مديريت شهري ومسائل اجتماعي ،امكانات موجودو...مي توانند سبب كاهش خلاف در محيط زندگي شوند .
بدنه اصلي تحقيق براساس استخراج اطلاعات وتحليل محتوي از مجموعه مقالات وكتب معتبر در زمينه مهندسي معماري شهرسازي وحقوق است. كه با بررسي مسائل، علل ودلايل وقوع جرم وريشه يابي در دلايل عدم توفيق برنامه ها ،در طراحي مسكن با رويكرد كاهش بزه كاري پرداخته است.
با بررسي نقش طراحي بر كاهش جرم وتئوري هاي طراحي ايمني در مناطق عمومي ومسكوني ومتغييرهايي كه در طراحي با استفاده ازآن مي توان محيط امن تري را بوجود آورد. وهمچنين با ارائه راهبرد هاي مهندسي ،طراحي شهري ومديريتي سعي در ارائه پيشنهادات مناسب در زمينه طراحي مسكن،براي برون رفت از وضعيت مكان هاي مسكوني در معرض جرم وجنايت نموده است.