چکیده
معماری گذشته ایران ماننده دیگر هنر ها و دانش ها، بهترین خود در مکان و زمان خود بوده که بسیاری از ویژگی های آن در شهر سازی و معماری امروزه ما دیگر نقشی ندارد. در مقاله حاضر با بررسی ویژگی معماری گذشته ایران، سعی می شود دلیل فقدان رنگ تعلق را در معماری امروزه جامعه کشورمان را بررسی شود. برای این منظور نمونه هایی از خانه های سنتی دارای سکنه شهر شیراز به صورت میدانی بررسی می شود و نظرات ساکنین آنها با استفاده از پرسش نامه هایی که حول حس تعلق طراحی شده اند جمع آوردی شده و با استفاده از نرم افزار (SPSS) مورد تحلیل قرار گرفت. بررسی های انجام شده نمایانگر این بود که خانه های گذشته ما در کالبد و عناصر کالبدی، در دو خصلت فرم و اندازه که در عناصر مختلفی مانند حیاط، ایوان، سردر، نورگیر و فرم در و پنجره وجود دارند و نیز در عناصر تزئینات که در عناصری مانند تزئینات حیاط ها، نماها و فضاهای داخلی نمود زیادی دارند. در نهایت نتیجه بدست آمده حاکی از این است که اگر در مساکن جدید از خانه های سنتی الگو برداری مناسب صورت گیرد، میتوان حس تعلق را در ساکنین این خانه ها افزود.
- مقدمه
تعلــق مکانــی بــه رابطه شــناختی با یــک محیط یا یــک فضایخاص اطلاق میشود و در واقع دلبستگی به مکان رابطه نمادینایجــاد شــده توســط افــراد بــه مــکان اســت کــه معانــی احساســی،عاطفــی و فرهنگی مشــترکی به یــک فضای خــاص میدهد (Altman & Low، 1992). در بســیاری از ادبیــات مرتبــط بــا مــکان،مفهــوم مــکان اغلــب بــر حس تعلــق یا وابســتگی احساســی به یكمــکان تا کیــد دارد (Knox & Pinch ، 2000). رلــف _ جغرافــی دانپدیــدار شــناس _ در تعریــف مــکان تا کیــد میکنــد کــه مکانهــا بــرخــلاف فضــا انتزاعــی نبــوده، بلکــه مفاهیمــی هســتند که بــه طورمســتقیم از جهــان تجربــه میشــوند؛ بنابرایــن مکانهــا سرشــار ازمعانــی، چیزهــای واقعــی و فعالیتهای جــاری در آنها هســتند. در واقــع از تعریــف رلــف ایــن گونــه میتــوان نتیجــه گرفــت که یکمــکان واقعــی فضایی اســت کــه تحت الشــعاع معانی آن قــرار دارد (پاکزار، 1390). رلــف هشــدار میدهــد کــه انــکار جنبههــایمعنایی از مکان یا به عبارتی دیگر حذف معنا از مکان و تقلیل آنبه فضا اســت که بیمکانی را بــه وجود خواهد آورد (همان، 185). جهانــی کــه به ایــن ترتیب به فردیت منــزوی و به روزمرگی ســپردهشــده اســت موضوعات جدیدی را در برابر انســان قرار میدهد کهقابل تأ مل و تفکر هســتند. ازجمله این موضوعات احساس تعلقفــرد بــه مکان زندگی اســت کــه از موضوعــات مورد بحــث در علوممختلف از جمله معماری است. یک معمار وظیفه دارد مکان را بهصورت تمام و کمال در ذات خود آشکار کند. در واقع در بنا استکه مکان به مخاطب خود اهدا میشــود. هنر معماری با ســاختن خلاقانه مــکان وظیفــه دارد کــه خصوصیــات محیــط را گــردآوریکرده و در مکان نشــان دهد (صافیان ، 1390). البته درجهتتحقــق این آرمــان درطول تاریخ، زمانی بســیار موفق و زمانی نا کارآمد بوده اســت. چه بســا، زمانی معماری ســنتی اسلامی- ایرانی،درایــن زمینــه حرفهای زیادی برای گفتن داشــت؛ ولــی امروزه باگــذر در خیابانها و کوچههای شــهر هویــت اصیل خود را فراموششــده میبیند (همان، 94). امروزه انســانها در خانههایی زندگیمیکنند که بیتوجهی به انسان و نیازهای او در طراحی و ساختآنها، مشکلاتی از قبیل کاهش احساس تعلق و آرامش را به همراهداشته است (شمس، 1398). این مباحث سوالاتی را در ذهن شکل می دهد از جمله که:
- چه عواملی در ایجاد حس تعلق کالبدی به مکان موثر هستند؟
- در نســبت بــا حــس تعلــق کالبــدی در خانههــای ســنتی چهمیزان از این حس در مجتمعهای مسکونی امروزی وجود دارد؟
- چگونه میتوان با کمک عناصر معماری سنتی، مجتمعهایمسکونی امروزی را با حس تعلق کالبدی بالا طراحی نمود؟
پاســخ بــه این ســوالات اهمیت و ضــرورت این گونــه مطالعاترا بیــش از پیــش نشــان میدهــد؛ چــرا کــه پرداختــن بــه چنیــنپژوهشهایــی نقــش مهمی در شــناخت اصول حا کم بــر معماریســنتی کشــور دارد و طراحــان و معمــاران معاصــر میتواننــد بــاشناخت این اصول، حس تعلق کالبدی به مکان را برای سا کنینمجتمعهــای مســکونی امــروزی بــه عنــوان الگــوی غالــب مســکنشهری معاصر کشور ارتقا بخشند.
6- عوامل ایجاد کننده حس تعلق
برخــی از محققیــن نظیــر آلمتــن و لــو عــلاوه بــر تاکیــد بــر نقــشاجتماعــی مــکان، به تعامــلات و ارتباطــات فرهنگــی- اجتماعی درمکان اشاره و تعلق به مکان را از منظر تعلق اجتماعی یعنی گونهایاز تعلق به خاطر مردم (استفاده کنندگان) تعبیر نمودهاند (Altman, 1992). بــا ایــن حــال، محققین دیگری نیــز بر نقش عناصرکالبدی به عنوان عاملی مهم در شکلگیری حس تعلق تاکید داشتهو ضــرورت توجــه بــه ابعــاد کالبــدی را در فرایند حس تعلــق ضروریمیدانند. بر این اساس عوامل تاثیرگذار در شکل گیری حس تعلقبه مکان را میتوان در دو دسته تقسیمبندی نمود: تعلق اجتماعیو تعلــق کالبدی بــه مکان (جوان فروزنده، مطلبــی، 1390). اینپژوهش به دنبال بررسی تعلق کالبدی و عوامل شکلدهنده آن درمحیطهای مسکونی است.
تعلــق کالبدی بــه مکان برگرفته از عناصر و اجــزاء کالبدی مکانبه عنوان بخشــی از فرایند شــناخت و هویت انســانی اســت. ریجر ولاوارکاس در مطالعــات خــود به نقش مهم و اساســی تعلق کالبدیاشاره و از آن به عنوان ریشه داری یاد نمودند که بر این اساس، فردمحیط را به همراه عناصر کالبدی آن در شکل دهی معنای تعلق، بهخاطر میسپارد (Riger & Lavrakas,1981). علاوه بر آنها تیلور نیز به همراه گروه دیگری در بررسی خود از فضاهای عمومی در واحدهایهمسایگی، با اشاره به عناصر کالبدی، از آن با عنوان تعامل کالبدییــاد مینمایــد که معادل تعلــق کالبدی به مکان اســت. قبل از ایندو، پروشانســکی بــر ضــرورت توجــه بــه عناصــر کالبــدی در محیــطانســانی و نقــش آن در شــکل گیــری و تــداوم هویــت فــردی انســاناشــاره نمــوده اســت. وی بــا تأ کید بر نقــش حس تعلــق کالبدی درمحیط به عنوان بخشــی از هویت مکانی، آنرا جزئی از هویت فردیو نهایتا هویت اجتماعی افراد در محیطهای مختلف تبیین میکند (جوان فروزنده، مطلبی،1390). بســیاری از پژوهشهای اخیرنیز رابطۀ مشــخصههای فضای کالبــدی و تعاملات جمعی را محورتوجــه خــود قرار دادهاند. دیــدگاه این تحقیقات بر این اســت که درهر محیط، فضای کالبدی به مثابه سامانهای فضایی عمل میکندکه بر تعاملات جمعی کاربران موثر است (دانشگر مقدم، 1390).
شــناخت و ادراک فــرد از یــک مــکان از شــروط اولیــه بــرای ایجــادحــس تعلــق به مکان اســت. بدیــن منظــور محیطهای بــا خواناییو تمایــز کالبــدی برای اســتفاده کننــدگان جزء محیطهــای مطلوببوده و ادرا ک و شــناخت بهتری از ســوی افراد در آن صورت میگیرد.عوامل کالبدی همچون مشــخص نمــودن حریمها، حدود مالکیتو همســایگیها از مهمترین عوامل ادرا ک مناســب انسانی از محیطهستند که فرد بر اساس شایستگیها و انگیزشهای خود به کنکاشو تجربــه محیــط میپــردازد (جــوان فروزنده،مطلبــی، 1390). براســاس نظریــه مــکان - رفتار در روانشناســی محیطی، محیــط به دوعامل فعالیت و کالبد دســته بندی میشــود. در این ارتباط کالبد بههمراه متغیرهای فرم و ساماندهی اجزاء، به عنوان مهمترین عواملدر شــکلگیری حس تعلق محیط ارزیابی میشود. عناصر کالبدی ازطریق ایجاد تمایز محیطی و ارتباط درون و بیرون در فضاها، به ایجادحس تعلق میپردازند. شکل، اندازه، رنگ، بافت و مقیاس به عنوانویژگیهای فرم، هر یک نقش موثری در شکلگیری حس تعلق داشتهو نوع ساماندهی و چیدمان اجزاء کالبدی نیز عامل موثر دیگر است.از سویی عناصر کالبدی از طریق همسازی و قابلیت تأمین نیازهایانسان در مکان در ایجاد حس تعلق موثر هستند (همان، 34).
برچسب های مهم